اتفاقا خدا هم ديکتاتور است هم متکبر... (هو الجبار المتکبر)
جبار يعني جبر کننده يعني ديکتاتور!
و صد البته کسي همتاي او نيست!
آنچه در جهان رخ ميدهد خواسته اوست.
او لزومي ندارد که براي خوشبختي ما مصلحت انديشي کند... آنچه او مي کند تا تاريخ تاريخ بوده زور ستمگران و مظلوميت پرهيزگاران بوده لذا مصلحت او خير اينجهاني ما نيست... پس بحث را خلط نکنيد به اينکه حکم خدا براي خوشبختي دنياي شماست.
اما تسليم امر او بودن وظيفه بنده است.
بزرگترين اشتباه شما و آقاي مشايي که پيامبران را ناکام مي داند در اينست که فکر مي کنيد پيامبران براي حکومت کردن آمده اند! خير!
آنان براي حکومت کردن نيامده اند! اگر چنين بود حرف مشا درست بود و پيامبر در انجام مسئوليتشان شکست خورده اند.
وظيفه آنان انذار و بشارت بود به فرمايش قرآن. لذا در وظيفه خود موفق بودند. حال اگر مردم با آنها همراه شدند و تحت فرمانشان در آمدند وظيفه حکم کردن بين آنها به عدالت هم به وظايفشان افزوده مي شود و اين ديگر هميشگي نيست. وظيفه اصلي نيست. اگر بود همه پيامبران و علي الخصوص ائمه مغلوب بوده اند.
اشتباه ديگر مشايي و شما اينست که فلسفه خلقت را اشتباه گرفته ايد.
فلسفه خلقت آسمانها و زمين امتحان بنده و شما است (ملک 2/ هود 7/ کهف 7). تشکيل حکومت عدل و مدينه فاضله دليل خلقت بشر نبود! اين آرزوي خود بشر است!
که قدرت طلبان روي اين تئوري بيشتر از پيامبران سرمايه گذاري کرده و مي کنند!
بله البته که طبق قرآن (حديد 25/اعراف 27) وظيفه داريم در قبال برقراري حکومت عدل!! مثني و فرادي و ثلاث و رباع وظيفه داريم به پا خيزيم تا عدل برقرار شود. بزرگ و کوچک ملا و سپاهي و رعيت حقوق مساوي داشته باشد. اين يک وظيفه قهري است بر تک تک ما حتي اگر پيامبران و جانشينانش نباشند. اما محور آن عدل است! عدل يعني آخوند و غير آخوند مساوي هستند و اين خلاف نظر آقايان است! کما اينکه دادگاه هايشان هم جداست!