سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://up.p30room.ir/uploads/13696855421.jpg
ضد ولایت فقیه کیست؟
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 11:20 عصر

 


چه کسی ضد ولایت فقیه است؟
پاسخی به یک سوال:

چه کسی ضد ولایت فقیه است؟

آنهایی که ضدولایت فقیه هستند کسانی هستند که با نظام و اصل ولایت فقیه مخالف هستند نه به دلیل اینکه در استنباط و اجتهادشان به این نتیجه رسیده‌اند که فقیه ولایت ندارد بلکه چون با اساس اسلام و نظام مخالف هستند می‌گویند دین از سیاست جداست.

به گزارش فرهنگ نیوز، دکتر سید حمید روحانی، مورخ و موسس مرکز اسناد انقلاب اسلامی و رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، درگفتگو با نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در مورخ 19 بهمن 1388 به تشریح مفهوم ضد ولایت فقیه پرداخته است.

اجازه دهید برایتان توضیح بدهم که به چه کسی ضدولایت فقیه می‌گویند. آیا مجتهدی مثل آیت‌الله خویی که در بررسی‌هایش به این نتیجه رسیده است که فقیه ولایتی ندارد ضدولایت فقیه است؟ نه، اینها صاحب نظر هستند و در نظرات خودشان به این نتیجه رسیده‌اند و کسانی که از آنها پیروی می‌کنند می‌توانند به نظر آنها عمل کنند.

ضدولایت فقیه کسانی هستند که ضدیت دارند و مقابله می‌کنند. ممکن است که شما بگویید من این دارو را نمی‌خورم برای اینکه به این نتیجه نرسیده‌ام که این دارو برای من مفید است اما یک موقعی هم هست که به مقابله برمی‌خیزید و با کسی که در استنباط و تجربیاتش به این نتیجه رسیده است که این دارو مفید است هم مبارزه و مخالفت می‌کنید. آنهایی که ضدولایت فقیه هستند کسانی هستند که با نظام و اصل ولایت فقیه مخالف هستند نه به دلیل اینکه در استنباط و اجتهادشان به این نتیجه رسیده‌اند که فقیه ولایت ندارد بلکه چون با اساس اسلام و نظام مخالف هستند می‌گویند دین از سیاست جداست.

مثل حرفی که آقای فرج دباغ زد؛ او گفت: «وقتی می‌توان از اتحاد حوزه و دانشگاه حرف زد که حوزه قبول کند که نظریات فقیه قداست ندارد.» یعنی چه؟ یعنی اگر میرزای شیرازی تحریم تنباکو را اعلام کرد مردم واجب نیست از آن پیروی کنند؛ به این می‌گویند ضدولایت فقیه اما مثلا اگر ولی فقیه بگوید این شراب است (البته ولی فقیه وظیفه ندارد که تعیین موضوع بکند که این شراب است او فقط می‌تواند حکم کلی بدهد و مثلا بگوید که شراب حرام است) حالا اگر چنین کاری کرد و گفت این شراب است ولی شما یقین دارید که این آب است و آن را خوردید این بر خلاف نظر و ضد ولایت فقیه نیست بنابراین ببینید این مسائل خیلی حساس است و نباید چشم بسته درباره آن نظر داد اما مسئله‌ای که وجود دارد این است که بسیاری از کسانی که دم از امام می‌زدند امام را نشناخته بودند و راه امام را قبول نداشتند و آنها هم تقریبا مانند همان گروه‌های لیبرالیستی طبق موج به سوی امام آمدند؛ مبارز بودند، مبارزه را قبول داشتند اما با اینکه امام انجمن حجتیه را قبول نداشتند آنها با انجمن حجتیه همکاری می‌کردند، امام شریعتی را قبول نداشت و آنها برای شریعتی یقه چاک می‌دادند، اینها نشان می‌دهد که آنها به تعبیر قرآن «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» هستند یعنی بعضی چیزهایی را که امام می‌فرمودند و به نفع آنها بود قبول داشتند و چیزهایی را که به نفعشان نبود قبول نداشتند.

الان هم همین‌طور است؛ به محض اینکه سخنی از امام پخش می‌شود که با سیاست آنها همخوانی نداشته باشد می‌گویند که از حرف‌های امام ابزاری استفاده شد. ریشه همه این قضایا به اینجا برمی‌گردد که آنها به امام به صورت دربست اعتقاد ندارند. آنها اصلا امام را نشناخته‌اند. حاج احمد آقا (خدا رحمتش کند) سال 58 حرفی زدند که من الان به آن رسیده‌ام ایشان گفتند: «امام تنها است!» امام واقعا شناخته نشدند. امام فقط این مردم را داشتند. اگر من آخوند به طرف امام آمدم از ترس مردم بود که نکند مردم بفهمند که من دارم راه دیگری می‌روم. امام بود و این مردم. خیلی‌ها امام را نشناختند، امام را قبول نداشتند و خودشان را از امام بالاتر می‌دانستند؛ اگر به خاطراتشان نگاه کنید به همین حرف می‌رسید.

منبع: فرهنگ نیوز



از وحدت تا خدا
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 11:13 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ  (آل عمران/103)
« و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت‌]، چنگ زنید ، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او، برادر شدید! و شما بر لب حفره‌ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‌سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.»

علامه طباطبائی در بخشی از تفسیر المیزان آورده:
خداى تعالى در آیات قبل یعنى آیه : (و کیف تکفرون و انتم تتلى علیکم آیات اللّه و فیکم رسوله و من یعتصم باللّه ...) فرموده بود که تمسک به آیات خدا و رسول او (و یا تمسک به کتاب و سنت ) تمسک به خدا است و شخص متمسک و معتصم در امان است ، و هدایتش ضمانت شده است . کسى که دست به دامن رسول شود، دست به دامن کتاب شده است چون همین کتاب است که در آن آمده : (و ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا...).

مراد از اعتصام همگانى به (حبل اللّه ) در (واعتصموابحبل اللّه جمیعا...)

اینک در این آیه ، اعتصام مذکور و سفارش شده در آن آیه را، مبدل کرد به اعتصام بحبل اللّه . در نتیجه فهماند که اعتصام به خدا و رسولى که گفتیم ، اعتصام بحبل اللّه است . یعنى آن رابط و واسطه اى که بین عبد و رب را به هم وصل مى کند، و آسمان را به زمین مرتبط مى سازد. چون گفتیم که اعتصام به خدا و رسول ، اعتصام به کتاب خدا است که عبارت است از وحیى که از آسمان به زمین مى رسد. و اگر خواست ى ، مى توانى اینطور بگوئى : حبل اللّه همان قرآن و رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) است . چون قبلا هم توجه فرمودى که برگشت همه اینها به یک چیز است .

و قرآن کریم ، هر چند که جز به حق تقوا و اسلام ثابت دعوت نمى کند، لیکن غرض این آیه غیر از آن غرضى است که آیه قبلى یعنى : (اتقوا اللّه حق تقاته ...) داشت ، آن آیه متعرض حکم تک تک افراد بود که مراقب باشند حق تقوا را به دست آورده ، جز با اسلام نمیرند. ولى این آیه متعرض حکم جماعت مجتمع است . دلیلش این است که مى فرماید: (جمیعا) و نیز مى فرماید: (و لا تفرقوا).

پس این دو آیه همانطور که فرد را بر تمسک به کتاب وسنت سفارش مى کنند به مجتمع اسلامى نیز دستور مى دهند که به کتاب و سنت معتصم شوند.

 


 

همگی به ریسمان الهی چنگ زنیم و پراکنده نشویم. همه مردم، همه مسئولین، همه قوا و نیروها.

دست از تفرقه و تک روی و نفس سرکش برداریم و نگاه مان به خدا باشد و اوامر خداوند کریمِ حکیم و هرگاه به واقع و اخلاص و از روی معرفت نگاه مان به خداوند بیافتد، حتماً رسول خدا صل الله علیه و آله را خواهیم دید که خداوند ما را بسوی رسولش خوانده و بعد از این مرحله با اشاره رسول خدا صل الله علیه و آله به معصومین علیهم السلام می رسیم.

امروز آخرین بازمانده از معصومین علیهم السلام ، حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد که در پس پرده غیبت ناظر اعمال ما و دیگران می باشد. آیا خود حضرت علیه السلام که از نظر ما پنهان است، نمیشود گردش جمع شد ، پس چه باید کرد؟ باید هر راهی که خواستیم برویم یا در پی اشاره امام زمان خودمان برویم؟.

هیچکس نخواهد توانست بدون معصوم علیه السلام و اوامر امام به حبل الله چنگ زند حتی اگر مؤمن ترین باشد که پر واضح است کسی مؤمن نخواهد شد مگر با پیروی از دستورات خدا و معصومین علیهم السلام و مؤمن واقعی حتماً امام زمان خود را شناخته و گوش بفرمان او خواهد شد. حال که تنها راه چنگ زدن به حبل الله شناخت معصوم و پیروی از دستورات معصوم می باشد ، باید گوش بفرمان امام زمان علیه السلام شد و دستور آن حضرت مبنی بر مراجعه و پیروی از فقیه یا همان ولیّ فقیه را آویزه گوش کرد و در مقابل ولـــیّ فقیه زمان خود چون سربازی وفادار و مطیع بود که هر شخص یا مسئولی اگر غیر از این باشد بیراهه رفته و به ریسمان نفس خود چنگ زده نه ریسمان الهی.

بیاد آوریم دوران طاغوت ستمشاهی را که همه اقدامت کشور برای منافع شاه و درباریان و اربابان شاه بود و امروز همه همّ و غمّ حکومت احیای اسلام و مسلمانان و آماده سازی بستر ظهور حضرت امام زمان علیه السلام می باشد. چنین نعمتی را تنها با اتحاد و وحدت اسلامی زیر سایه پیروی از ولایت می شود شکر گزارد.

22 بهمن نشان مردم ما در مسیر سر سپردن به بفرمان ولـــیّ امر خود هستند، حال نوبت دیگران است...




کلمات کلیدی : ولایت
یک حاکم به تمام معنا مردمی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 10:2 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

شما می بینید امیرالمؤمنین علیه الصلاة والسلام که مظهر ولایت اسلام و مصداق کامل ولی ای است که برای مردم مشخص شده است، در هیچ برهه ای، از این حالت ارتباط و اتصال و انسجام با مردم خالی نبوده است. نه در دورانی که او را عملا از حکومت کنار گذاشتند و مردم را از او به عنوان ارتباط حکومتی جدا کردند؛ یعنی عملاً حکومت را از او گرفتند، ولایت و حکومت و فرماندهی و حکمرانی ای که در اسلام، از آن به «ولایت» تعبیر می شود و حق او بود از او سلب کردند - البته ولایت معنوی، آن چیزی که در امامت تشیع فرض شده است و وجود دارد، در هر حال هست و بسته به ولایت ظاهری نیست - و نه در دوره های دیگر، از ارتباط و اتصال با مردم خالی نبوده است. در همان وقت هم امیرالمؤمنین یکی از آحاد ملت و جزو مردم است. منزوی و منعزل و کناره جوی از مردم نیست. آن وقتی هم که به حکومت می رسد، یک حاکم به تمام معنا مردمی است.

دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران 1376/2/6



کلمات کلیدی : ولایت
حقیقت ولایت الهی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:52 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

معیارها سر جای خود محفوظ است. اگر کسی همین ارتباط با مردم را بدون داشتن آن معیارهای واقعی پیدا کرد، این باز هم ولایت نیست و این ملاکها را ندارد؛ اگر چه ممکن است بُعد دیگری را داشته باشد.

پس، علاوه بر آن معانی حقیقی ای که وجود دارد، حکومت در اسلام، حکومت ولایی است و ولایت یعنی حکومت، که با این تعبیر لطیف و متناسب با شخصیت و شرافت انسان بیان شده است. در اسلام، چون افراد جامعه و افراد انسان، در حساب سیاسی اسلام به حساب می آیند، در واقع همه چیز مردمند.

مردم هستند که شخصیت و خواست و مصالح و همه چیز آنها، در نظام سیاسی اسلام  به حساب می آید. آن وقت، ولایت الهی، با چنین حضوری از مردم معنا می دهد. حقیقت ولایت الهی این است: ارتباط با مردم.

 

دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران 1376/2/6



کلمات کلیدی : ولایت
اساس کار در حاکمیت اسلام
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:14 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

اسلام ، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان می کند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولــیّ، مولا - یعنی اشتقاقات کلمه ولایت - معرفی می کند. معنای آن چیست؟

معنای آن، این است که در  نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرت حکومت بر آنها در اختیار اوست، ارتباط و اتصال و پیوستگی جدایی ناپذیری از هم دارند. این، معنای این قضیه است. این، فلسفه سیاسی اسلام را در مسأله حکومت برای ما معنا می کند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیش بینی کرده است، نیست. اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانی باشند که رابطه آنها با مردم، رابطه ترس و رعب و خوف باشد - نه رابطه محبت و التیام و پیوستگی - این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینی نسبی - منهای فضایل و کیفیات حقیقی که در حکومت شرط است - در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتی است که ارتباط والی یا ولــیّ ، با مردمی که ولایت بر آنهاست، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، محبت آمیز و همان طوری که در مورد خود پیامبر وجود دارد - یعنی « بعث فیهم رسولا من انفسهم» یا «بعث منهم»: از خود آنها کسی را مبعوث کرده است - باشد؛ یعنی از خود مردم کسی باشد که عهده دار مسأله ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است.

راه اینجاست، ص10 به نقل از بیانات امام خامنه ای در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام1376/2/6



کلمات کلیدی : ولایت
اصل معنای ولایت
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:6 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

ولایت، معنای عجیبی است. اصل معنای ولایت، عبارت از نزدیک بودن دو چیز با یکدیگر است. فرض بفرمایید وقتی که دو ریسمان، محکم به هم تابیده می شوند و جدا کردن آنها از یکدیگر، به آسانی ممکن نیست، آن را در عربی « ولایت » می گویند.

ولایت، یعنی اتصال و ارتباط و قرب دو چیز به صورت مماس و مستحکم با یکدیگر همه ی معانی ای که برای « ولایت » در لغت ذکر شده است - معنای محبت، معنای قیومیت و بقیه معانی، که هفت، هشت معنا در زبان عربی هست - از این جهت است که در هر کدام از اینها، به نوعی این قرب و نزدیکی بین دو طرف ولایت وجود دارد. مثلاً، به معنای محبت است؛ چون محب و محبوب، با یکدیگر یک ارتباط و اتصال معنوی دارند و جدا کردنشان از یکدیگر، امکان پذیر نیست.

قسمتی از بیانات امام خامنه ای در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران 1376/2/6



کلمات کلیدی : ولایت
مضمون ولایت
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:5 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

امام خامنه ای:

آنچه که من می خواهم قدری روی آن تکیه کنم، کلمه و مضمون ولایت است که در ماجرای غدیر تکرار شد: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه». پیامبر اکرم در این ماجرای تاریخی و در این نصب بزرگ، حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان کرد. در زبان عربی و زبانهای دیگر، برای این پدیده ای که اسمش حکومت و زمامداری و حکمرانی است - یعنی کسی یا جماعتی که بر یک جامعه حکومت می کند و فرمان می راند - تعبیرات گوناگونی آورده شده است که هر یک از این تعبیرات، اشاره به جهت خاصی است. مثلاً تعبیر حکومت، اشاره به این دارد که آن کسی که در رأس قدرت است، یا آن جماعتی که درر رأس قدرتند، حکم می کنند و جامعه و افراد مردم، حکم و فرمان آنها را اطاعت می کنند. یک تعبیر دیگر، تعبیر سلطنت است که به معنای مسلط بودن و مقتدر بودن و امور را در سلطه خود در آوردن است. در فارسی نیز همین تعابیر وجود دارد. مثلاً زمامداری، اشاره به یک جنبه از حکومت است. یا مثلاً حکمرانی و فرماندهی، هر کدام به یک جنبه اشاره می کند. در اسلام، بیشتر از همه بر روی کلمه «ولایت» تکیه شده است. هم در این جا و هم در آیه شریفه «انما ولیکم الله و رسوله» ، پدیده حکومت را با نام «ولایت» بیان کرده است.

راه اینهجاست، ص 8، دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران 1376/2/6



کلمات کلیدی : ولایت
درسهائی از عاشورا
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 9:16 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا آن جامعه اسلامی که پیامبر اسلام صل الله علیه و آله رهبری آن را به عهده داشت بعد از چند ده سال به آنجا رسید که فرزند دلبندش ، حسین بن علی علیه السلام را خارجی نامیدند و خود و اهل بیتش را تشنه نگه داشته و آخر کار هم سر از تن فرزند رسول خدا جدا کردند.

چرا مردمی که امیرالمؤمنین علیه السلام بر آنها خلافت کرده بود بعد کمی فرزندش را کشتند و اهل حرم اش را اسیر کرده و در کوچه ها چرخاندند؟

 آن مردم به چه دردی گرفتار شدند که دست به بزرگ ترین جنایت همه تاریخ زدند؟

مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای در تاریخ 22 تیرماه 1371 در قسمتی از بیانات عرشی شان فرمودند:

«قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می کند. آن آیه این است که می فرماید: « فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا.»

دو عامل، عامل اصل این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتند.  دوم «واتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوت رانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیا طلبی. به فکر جمع آوری ثروت، جمع آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم.»

آری اگر جامعه اسلامی ما و هر جامعه اسلامی دیگر دچار این بیماری شود باید منتظر عاشورائی دیگر و کربلائی دیگر شد.

اگر مردم و مسئولین گرفتار غفلت از یاد خدا و دنیا طلبی و شهوت رانی به هر شکل اش شوند ، بیماری مردم روزگار امام حسین علیه السلام در کمین ما نیز خواهد بود. همان مردمی که حرف ولیّ خدا فرزند پیامبر عظیم الشأن شان را نمی فهمیدند و اصلا نمی خواستند بشنوند تا چه برسد که بفهمند،  همان مردم که بواسطه شهوات و دنیا طلبی شان ، شکمهایشان از حرام پر شده بود و امام حسین علیه السلام را با یزید بن معاویة عوض کردند.

امروز هم عده ای گرفتار خواهشهای نفسانی خود شده اند و حرف ولـــیّ خود را نمی فهمند و بدنبال چند درهم ابن زیاد ها می دوند! وقت است از خود سئوال کنند چرا حرف بی دینان و دشمنان معنویت و اسلام را بهتر می فهمند تا حرف عاشق خدا و ولایت را .

اما شکر خدا را که اکثریت مردم بزرگ ایران عاشق خدا و ولیّ خدا هستند و با جان و مال خود در این راه جهاد میکنند و خواهند کرد.همچنانکه در این روزها دیدیم مردم عاشق ما چگونه ضریح حرم مطهر امام شهید شان را با اشک و عشق بدرقه کردند. و به همین دلیل دشمنان ایران اسلامی با تمام قوا به جنگ با ملت شریف ایران برخاسته اند.

عاشقان حسین بن علی علیه السلام ، خدا خواهی را بیش از دنیا طلبی آموخته اند.



کلمات کلیدی : ولایت
درسهائی از عاشورا
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 9:16 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا آن جامعه اسلامی که پیامبر اسلام صل الله علیه و آله رهبری آن را به عهده داشت بعد از چند ده سال به آنجا رسید که فرزند دلبندش ، حسین بن علی علیه السلام را خارجی نامیدند و خود و اهل بیتش را تشنه نگه داشته و آخر کار هم سر از تن فرزند رسول خدا جدا کردند.

چرا مردمی که امیرالمؤمنین علیه السلام بر آنها خلافت کرده بود بعد کمی فرزندش را کشتند و اهل حرم اش را اسیر کرده و در کوچه ها چرخاندند؟

 آن مردم به چه دردی گرفتار شدند که دست به بزرگ ترین جنایت همه تاریخ زدند؟

مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای در تاریخ 22 تیرماه 1371 در قسمتی از بیانات عرشی شان فرمودند:

«قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می کند. آن آیه این است که می فرماید: « فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا.»

دو عامل، عامل اصل این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتند.  دوم «واتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوت رانیها رفتن؛ دنبال هوسها رفتن و در یک جمله: دنیا طلبی. به فکر جمع آوری ثروت، جمع آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم.»

آری اگر جامعه اسلامی ما و هر جامعه اسلامی دیگر دچار این بیماری شود باید منتظر عاشورائی دیگر و کربلائی دیگر شد.

اگر مردم و مسئولین گرفتار غفلت از یاد خدا و دنیا طلبی و شهوت رانی به هر شکل اش شوند ، بیماری مردم روزگار امام حسین علیه السلام در کمین ما نیز خواهد بود. همان مردمی که حرف ولیّ خدا فرزند پیامبر عظیم الشأن شان را نمی فهمیدند و اصلا نمی خواستند بشنوند تا چه برسد که بفهمند،  همان مردم که بواسطه شهوات و دنیا طلبی شان ، شکمهایشان از حرام پر شده بود و امام حسین علیه السلام را با یزید بن معاویة عوض کردند.

امروز هم عده ای گرفتار خواهشهای نفسانی خود شده اند و حرف ولـــیّ خود را نمی فهمند و بدنبال چند درهم ابن زیاد ها می دوند! وقت است از خود سئوال کنند چرا حرف بی دینان و دشمنان معنویت و اسلام را بهتر می فهمند تا حرف عاشق خدا و ولایت را .

اما شکر خدا را که اکثریت مردم بزرگ ایران عاشق خدا و ولیّ خدا هستند و با جان و مال خود در این راه جهاد میکنند و خواهند کرد.همچنانکه در این روزها دیدیم مردم عاشق ما چگونه ضریح حرم مطهر امام شهید شان را با اشک و عشق بدرقه کردند. و به همین دلیل دشمنان ایران اسلامی با تمام قوا به جنگ با ملت شریف ایران برخاسته اند.

عاشقان حسین بن علی علیه السلام ، خدا خواهی را بیش از دنیا طلبی آموخته اند.



کلمات کلیدی : ولایت
مُلک ولایــــت
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:6 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

آسمان آلوده شد.

آلودگی آسمان تهران از حد مجاز گذشت و چند روزی شهر تعطیل شد.

کاش آنوقت که آسمان دل ما آلوده می شود تعطیلی به سراغ دل بیاید و از شهر تن بزنیم بیرون و هوای تازه بیابیم. 

توصیه های پزشکی در این چند روز مدام یادآوری می کرد که از خانه ها بیرون نیائید تا کمتر در معرض هوای آلوده قرار بگیرید.  اما وقتی آسمان دل آلوده میشود نفس کشیدن بیشتر شده و میزان هوای آلوده ای که استفاده می کنیم چند برابر میشود.

وقتی آسمان آبی دل  رنگ باخت و سیاه شد دیگر چشم دل هم نای دیدن ندارد. اگر بخواهد هم نمی تواند ببیند ، زیرا دود و غبار همه جا را گرفته و چشم چشم را نمی بیند تا چه برسد چاه و چاله چوله.

بیخود نیست عده ای 33 سال در آسمان آبی ولایت زندگی می کنند اما بزرگترین چاله هایی که جلوی پایشان قرار گرفته را نمی بینند. آنقدر دل شان غبار آلود و دود گرفته است که حتی چشم دل شان یادش رفته وجود دارد. تازه اگر هر از چند گاهی دل شان بارانی شود،  جز گل و لای و باران اسیدی خبری نیست که خود موجب کوری بیشتر است. ای کاش مدتی هرچند کوتاه به مناطق خوش آب و هوا بروند تا شاید نسیم ولایت بر آنان بوزد و از این مسمومیت و سرگیجه آلودگی خلاص شوند. مگر نخوانده اند که آنان که زیر خیمه ولایت جای گرفته اند ساکن بهشت هستند .  چه جائی بهتر از بهشت سراغ دارند که هوایی تمیز تر داشته باشد. اگر بی خبرند می توانند کمی از آیات قرآن که درخصوص بهشت نازل شده را مطالعه کنند و بعد یاد بهشت ولایت بیافتند تا مطلب بدستشان بیاید.

آسمان ولایت هرگز دود و دم و غبار ندارد و سرشار از هوای پاک می باشد. دست در دست طبیبان این راه باید داد تا روانه هوای پاک شد.

هوای پاک در دل پاک و دل پاک تنها در مُلک ولایت یافت شود.



کلمات کلیدی : ولایت


 
 

شارژ ایرانسل

فال حافظ

Free counter and web stats