سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://up.p30room.ir/uploads/13696855421.jpg
دخالت انگلیس در مرگ 10 میلیون ایرانی - 1
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 2:15 عصر

بازخوانی وضعیت ایران در سال‌های 1919-1917 میلادی

مستندات دخالت انگلیس در مرگ 10 میلیون ایرانی منتشر شد

نقل قول:

خبرگزاری فارس:" قحطی بزرگ "عنوان کتاب مستندی درباره قحطی سال‌های 1919-1917 میلادی در ایران است که به تاوان آن بیش از 10 میلیون ایرانی به کام مرگ کشیده می‌شوند.


به گزارش خبرگزاری فارس، در مقدمه این کتاب آمده است: در سال 1914 تا پایان 1915 میلادی انگلیسی ها، روس ها و ترک ها بی طرفی ایران را در جنگ جهانی اول نقض کردند و بریتانیا و روسیه برای تقسیم جدید ایران به توافقی پنهانی رسیدند. با وقوع انقلاب روسیه ارتش این کشور در ایران از هم پاشید و نیروهای روسی خاک ایران را ترک کردند. به این ترتیب مجال تسلط بر تمام ایران برای انگلستان مهیا شد. انگلیسی ها تا ژوئیه 1918م ایران را به اشغال خود درآوردند و بعد از سه سال و نیم با بر تخت نشاندن ارثیه شوم خود (رضاخان پهلوی) سالهای ننگین و سیاه حضور خود را به درازا کشیدند. یکی از مصائبی که به دلیل حضور نیروهای انگلیسی بر ایرانیان می رود، فاجعه قحطی سالهای ( 1919-1917م) مقارن با (1298-1296 هجری شمسی) است، که در سراسر کشور به وقوع می پیوندد و به تاوان آن بیش از 10 میلیون ایرانی به کام مرگ کشیده می شوند. قحطی، زمانی اتفاق می افتد که سراسر ایران در اشغال نظامیان انگلستان است، اما آنها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد شان اوضاع را وخیم تر کرده و سبب مرگ میلیون ها نفر می شود. درست زمانی که مردم ایران به دلیل قحطی نابود می شدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب می شد و هم مردم ایران را از این آذوقه محروم می کرد. جالب‌تر این که انگلیسی ها حتی مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین النهرین به ایران می شدند. به علاوه در زمان قحطی، انگلیسی ها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. به این ترتیب مردم نگون بخت ایران بزرگترین قربانیان بی نشان جنگ جهانی اول می شوند. اما متاسفانه تا امروز آنگونه که شایسته است به بازخوانی آن دوران و کشف حقایقی که منجر به بروز آن شد، پرداخته نشده است. " قحطی بزرگ " عنوان کتاب مستندی است درباره این رخداد تاریخی که موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی به چاپ رسانده است. یافته های این کتاب به نقل از نویسنده آن بسیار شگفت انگیز است و در داوری تاریخی ما تحول بزرگی ایجاد خواهد کرد. معرفی کتاب: قحطی سالهای( 1919-1917 م )که در ایران رخ داد و به مرگ میلیونها ایرانی منجر شد دستمایه کتابی است تحت عنوان قحطی بزرگ که از میان صدها سند موجود در آرشیو وزارت امور خارجه آمریکا توسط یک پژوهشگر ایرانی مقیم این کشور گردآوری شده است. این کتاب در 235 صفحه و 7 فصل به بررسی این رخداد تاریخی و علل و عوامل ایجاد آن می پردازد. آقای محمد قلی مجد با تکیه بر اسناد، مدارک، گزارشهای آرشیو وزارت خارجه آمریکا و نیز اخبار، اطلاعات و گزارشهای موجود در روزنامه های آن دوران به ویژه روزنامه رعد و ایران همچنین خاطرات افسران و فرماندهان انگلیسی حاضر در ایران در زمان جنگ جهانی اول پرده از اسرار روزهای سختی بر می دارد که در آن میلیونها ایرانی قربانی سیاست های استعمار پیر انگلستان می شوند. در این پژوهش که با ترجمه محمد کریمی در پیش روی علاقمندان به تاریخ معاصر ایران قرار گرفته است. سالهای سخت حضور انگلستان در ایران از زاویه جدیدی به نمایش در آمده است. از دیگر نکات جالب توجه درباره این کتاب می توان به مشکلات نویسنده برای چاپ آن اشاره کرد وی بیان می کند که :"به رغم اهمیت این کتاب و یافته های پژوهشی کاملاً مستند و معتبر آن، من با دشواری بزرگی برای چاپ آن مواجه شدم. بسیاری از ناشرین دانشگاهی آمریکا حتی حاضر نشدند این کتاب را تورق کنند. تجربه من با انتشارات دانشگاه کرنل بسیار روشنگرانه است. این بنگاه انتشاراتی در سال گذشته کتابی دربار? نسل کشی در رواندا چاپ کرده بود که بسیار شهرت یافت. ولی همین ناشر حاضر نشد حتی کتاب من را ببیند. این نشان می دهد که ناشر فوق به کتابی علاقه دارد که نسل کشی آفریقائیان سیاهپوست به وسیله سایر آفریقائیان را نشان دهد ولی نمی خواهد کتابی را منتشر کند مشتمل بر اسنادی که نسل کشی مردم ایران را به وسیله اروپائیان سفیدپوست (انگلیسی ها) نشان می دهد. " این کتاب برای نخستین بار، بهار1387در 7 فصل تالیف شده است که به طور جداگانه به بیان آنها می پردازیم: فصل اول(مقدمه): این فصل به طور خلاصه به مطالبی که در فصل های بعد به تفضیل آمده اشاره می کند. فصل دوم( قحطی بزرگ 1919-1917؛ گزارش مستند): به بازخوانی آن روزها می پردازد و با استفاده از گزارش ها و سندهای موجود وضعیت مردم شهرها و روستا ها را شرح می دهد: آغاز کمبود مواد غذایی- پائیز 1916م: این موضوع در گزارش های ارسالی از کنسول آمریکا به وضوح قابل مشاهده است. جفرسون کفری، کاردار موقت آمریکا در گزارشی به تاریخ 9 اکتبر 1916 می نویسد: " تأمین مواد غذایی در تهران دارد به مشکلی جدی تبدیل می شود؛ به خاطر کمبود مواد غذایی از هر نوع، به ویژه گندم،جو،کاه و یونجه، قیمت ها به شکلی غیر عادی بالا رفته است و فقرا به شدت در رنجند. صف های طویل جمعیت، ساعت ها بیرون نانوایی ها منتظر می شوند تا شاید نانی با کیفیت بسیار نازل و قیمتی بسیار گزاف بخرند. نانواها از جو و جایگزین های گوناگون دیگر به جای گندم برای درست کردن نان استفاده می کنند". آنچه سندهای تاریخی بدان گواهی می دهند، این است که تابستان 1917 ایران در آستانه قحطی قرار داشت که برداشت محصول آن سال تنها وقفه ای کوتاه در آن ایجاد کرده بود. جان لارنس کالدول وزیر مختار وقت آمریکا در ایران در گزارشی با عنوان" فقر و رنج در ایران" به تاریخ 4 اکتبر 1917 می نویسد:" کمبود مواد غذایی، خصوصاً گندم و انواع نان، سراسر ایران خصوصاً مناطق شمالی، حاشیه ای و نیز تهران را چنان در بر گرفته است که پیش از آغاز زمستان، فقر و رنج وسیعی پدید آمده است. تردیدی نیست که زمستان امسال مرگ و گرسنگی چند برابر خواهد شد، حتی در این موقع از سال، قیمت ارزاق به بالاترین حد خود طی چندین سال گذشته رسیده و کمبود غله و میوه جات حقیقتاً هشدار دهنده است". این گزارش ها نشان می دهد، اژدهای مخوف گرسنگی برای بلیعدن مردم گرسنه و رنجور ایران خود را مهیا می کند، اما در ادامه می بینیم با وجود آنکه این قحطی قابل پیش بینی بوده است، تا چه اندازه نا کارآمدی دولت مستقر و سیاست های انگلستان در عمق بخشیدن به رنج مردم این دیار موثر بوده است. با بالارفتن غیر عادی نرخ انواع مواد غذایی و سوخت، اوضاع مردم فقیر رو به وخامت می گذارد و به این ترتیب لایه های زیرین این حادثه کم کم جلوه گر می شود. فصل دوم کتاب به روایت شاهدان عینی حوادث آن سالها، وضعیت رقت آور مردمی را شرح می دهد که گرسنگی تاب و توان آنها را ربوده و منزلت و شأن انسانی آنها را به مخاطره انداخته بود. سرلشکردنسترویل، فرمانده"دنسترفورس"- نیروهای انگلیس مهاجم به ایران در بهار 1918 - در تشریح سفر خود به انزلی در ژانویه 1918 می نویسد:" تا به اینجا نشانه های قحطی فراوان بوده و ما به کرات شمار زیادی از افراد فقیر، ژنده پوش و گرسنه را که تاب و توان از دست داده اند، در کنار جاده دیده ایم." دست نوشته های دنسترویل پرده از چهره غم انگیز شهر همدان برداشته و برای بخش بزرگی از مردم مرگ را ناگزیر می داند. با خواندن این سطور، آنچه به ذهن خواننده متبادر می شود، این است که چگونه در کشور حاصلخیزی چون ایران کمبود مواد غذایی به رنج مردمانش منتهی می شود و تکلیف گندم و برنجی که کشاورزان از دل تیره خاک به ثمر می رساندند، چه شده است؟ دیگر آنکه به حقیقت چه رفته است بر مردم آن روزگار در تنگنای گرسنگی و راز سکوت تاریخ در برابر رنج طاقت شکن ایرانیان سالهای 1917 تا 1919 چیست؟ شب فقر و گرسنگی بر بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک ایران گسترده می شود و در دالان هول انگیز خویش مرگ هدیه می دهد. آنچه از گزارش های نگاشته شد? شاهدان از آذربایجان، غرب ایران، همدان، شیراز،خراسان آن روزگار و... به دست می آید، بیانگر رخداد غم باری است که در حین برانگیختن اندوه، ذهن را در گیر سوالات پیچیده ای می کند. داناهو افسر شناخته شده اطلاعات نظامی انگلستان و نماینده سیاسی آن دولت در غرب ایران در سالهای 1918 و 1919 درباره قحطی درغرب ایران اینگونه می نویسد: " اجساد چروکیده زنان و مردان، پشته شده و در معابر عمومی افتاده اند. در میان انگشتان چروکیده آنان همچنان مشتی علف که از کنار جاده کنده اند و یا ریشه هایی که از مزارع در آورده اند به چشم می خورد؛ با این علفها می خواستند رنج ناشی از قحطی و مرگ را تاب بیاورند. در جایی دیگر، پابرهنه ای با چشمان گود افتاده که دیگر شباهت چندانی به انسان نداشت،چهار دست و پا روی جاده جلوی خودرویی که نزدیک می شد می خزید و در حالی که نای حرف زدن نداشت با اشاراتی برای لقمه نانی التماس می کرد...". محمد علی جمال زاده تلفات وحشتناک شیراز را این طور روایت می کند: "جنگ اول جهانی در آستانه اتمام بود[ پائیز 1918] که در دل شبی تاریک و هولناک سه سوار ترسناک که هر کدام شمشیر و شلاقی به بر داشتند به آرامی از دیوارهای شهر عبور کردند و به آن وارد شدند. یک سوار نامش" قحطی" دیگری" آنفلوانزای اسپانیایی" و آخری" وبا "بود. طبقات فقیر، پیر و جوان، همچون برگ پائیزی در برابر حمله این سواران بی رحم فرو می ریختند. هیچ غذایی پیدا نمی شد، مردم مجبور بودند هرچه را که می توانستند بجوند و بخورند. به زودی گربه و سگ و کلاغ را نمی شد یافت. حتی موش ها نسلشان بر افتاده بود. برگ، علف و ریشه گیاه را مانند نان و گوشت معامله می کردند. در هر گوشه و کنار، اجساد مردگان بی کس و کار پراکنده بود. بعد از مدتی مردم به خوردن گوشت مردگان روی آوردند...". نکته جالب توجهی که در کتاب به چشم می خورد، تأکید کتاب بر نقش منجیگرایانه آمریکا در سالهای قحطی در ایران است. آمریکا در دقیقه های پایانی جنگ وارد میدان شد و توانست با هنرمندی و سیاستی خاص به برنده اصلی آن تبدیل شود. او در ایران با حرکت های به ظاهر زیبا و نوع دوستانه اما فریبنده تلاش کرد در ذهن مردمانی که از بیگانگان جز فلاکت و بدبختی چیزی ندیده بودند برای خویش جایگاهی پیدا کند تا با مقبولیتی نسبی به عرصه استثمار کشورهایی همانند ایران که درآن روزگار علاوه بر استعمار که به غارت اموال و ثروت های ملی شان مشغول بود، بی کفایتی دولتمردانشان راه را برای بازگشت به مرزهای عقب ماندگی و بدبختی هموارتر کرده بود، قدم بگذارد. چنانچه در سالهای بعد نقاب از چهره این استعمار نو ظهور افتاده و حقیقتی تلخ در پیش چشمان تاریخ جلوه گر شد و همگان دیدند چگونه پایه های ماندگاری خویش را بر خون میلیونها انسان بی گناه بنا نمود. کنسول آمریکا در تبریز- گوردن پادوک- در تلگرامی به تاریخ 19 ژوئیه 1917 اینگونه گزارش می کند:" کمیته امداد از من خواسته که اطلاع دهم، تعداد بینوایان در ارومیه افزایش و کمک های ارسالی از دیگر کشورها کاهش یافته است. کمک های فوری بیشتر مورد نیاز است". او در ژوئن 1917نیز چنین گزارش می دهد:" کمیته امداد از وجود 40000 پناهجو، قیمت های بالا و نرخ برابری اندک ارزی خبر داده است. برای دوازده ماه آینده 800 هزار دلار مورد نیاز است. همه پول ها خرج شده و اقلام غذایی مورد نیاز باید تابستان خریداری شود." سرانجام پس از برداشت محصول در سال1919 شب نقمت و تیره روزی رو به زوال رفت و طلیعه حیات دوباره در جغرافیای امید مردم درد کشیده و رنجور ایران دمیده شد. هر چند زمان زیادی لازم بود تا آثار این طوفان سهمگین از پیکر این سرزمین از نفس افتاده پاک شود. فصل سوم:)قتل عام حقیقی؛ کاهش جمعیت ایران،1919-1914م) این فصل از کتاب به طور کامل به بررسی میزان جمعیت ایران در سال1914و 1919یعنی قبل وبعد از دوران قحطی می پردازد: با نگاهی به جمعیت ایران در این سالها به خوبی می توان فهمید که چگونه درزمانی کوتاه داس قحطی و گرسنگی مردم ایران را درو کرده است. هرچند ادعاهای برخی نویسندگان روس پیش از جنگ جهانی اول و برخی آثار انگلیسی ها در دهه های شصت و هفتاد مبنی بر این است که جمعیت ایران پیش از جنگ جهانی اول تنها 10 میلیون نفر بوده است، اما دلایل و مستنداتی وجود دارد که نشان می دهد ایران در سال 1914 م دارای 20 میلیون نفر جمعیت بوده است. به عنوان مثال طبق اسناد آمریکایی، در سال 1914 جمعیت ایران 20 میلیون نفر بود که در سال 1919 به 11 میلیون نفر کاهش یافت، توجه بفرمایید، یعنی حدود ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماری های ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند. در اسناد آمریکایی مدارک مستندی درباره این تراژدی بزرگ انسانی وجود دارد. چهل درصد از مردم ایران طی دو سه سال قلع و قمع و نابود شدند و 36 سال بعد یعنی سال 1956 بود که ایران توانست مجددا به جمعیت 20 میلیونی سال 1914 برسد. راسل در گزارشی درباره روابط ایران و روسیه - 11 مارس 1914 - چنین می نویسد:" ایران به وسعت اتریش، آلمان و فرانسه و جمعیت آن 20000000 نفر است. همچنین در گزارشی به تاریخ 14 ژوئن 1914 درباره نتایج چشمگیر آرای انتخابات مجلس به نیز به " اهمیت مبارزه انقلابی کنونی 20000000 آریایی ایرانی" اشاره می کند." نتایج انتخابات 1917 که برای دوره چهارم مجلس برگزار شد، روشن می سازد، جمعیت تهران دست کم چهار صد هزار نفر بوده که در سال 1920 م به 200 هزار نفر کاهش یافته بود. دیگر دلیل بر اثبات جمعیت ایران آنکه قحطی در این دوران به شدت صنعت فرش ایران را تحت تأثیر قرار داد؛ به دلیل از بین رفتن تعداد زیادی از مردم این صنعت با کمبود شدید نیروی کار و افزایش دستمزد کارگران به بالاترین نرخ در جهان مواجه شد. بنابراین تاریخ ایران پس از این واقعه را نمی توان بدون توجه به این قحطی درک کرد و به سختی می توان نمونه های مشابه تاریخی برای آن یافت. نکته بسیار روشن آن است که ایرانِ بی طرفِ نگون بخت، بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول بود و این در حالیست که هیچ یک از طرفین متخاصم تلفاتی در این ابعاد نداشتند. فصل چهارم(تخریب و غارت به دست روس ها): هرچند فصل چهارم کتاب به صغری، کبری چیدن های انگلستان وآمریکا به منظور شریک تراشی برای جنایات انگلستان در سالهای قحطی ایران و حتی انگشت اتهام گرداندن به سوی روس ها و دموکرات های ایران می گذرد، اما فصل پنجم با ارائه اسناد و مستندات، راز نهفته در گرسنگی مردم کشورمان را بر ملاء می سازد و نقش اصلی انگلستان را در حوادث آن سالها به وضوح نشان می دهد. انگلستان ابتدا قحطی بوجود آمده را متوجه ارتش روسیه و در ادامه متوجه دموکرات ها و محتکرین می کند. گرچه ارتش روسیه در هنگام خروج از ایران نسبت به غارت و چپاول مردم کوتاهی نکرد و در این نمایش غم انگیز نقش خود را به خوبی ایفاء کرد؛ اما رویدادها اذعان دارند که تا دو سال پس از خروج ارتش روسیه از ایران طوفان گرسنگی جان مردم را در می نوردید و در بلادی همچون جنوب و شرق ایران که هرگز پای روس ها بدان نرسیده قحطی قصه هر صبح و شام مردم است. با این همه طرح اصالت نقش فاجعه بار بریتانیا در قحطی بزرگ، به معنی پاک کردن دست روس ها نیست؛ در این میان گوشه هایی از بازی ارتش روسیه در نمایشی که گرسنگی و فلاکت را سهم مردم ایران ساخت خواندنی است و روایت گر این حقیقت است که هرگز بیگانه ای پا به این سرزمین نگذاشت، مگر آنکه با خویش سوغات رنج و سختی آورده باشد. داناهو درباره قحطی در همدان می نویسد:" یکی از دلایل موثر در قحطی همدان رفتار نا معقول ارتش روسیه به هنگام اشغال این منطقه است. آنها محصول در حال رشد گندم و جو را تخریب کرده و غله ای را هم که نمی توانستند مصرف کنند یا ببرند، بی دلیل نابود کردند. محصول همدان حدوداً تا هفته اول ژوئیه برای برداشت آماده نیست. از این رو در ماه می، انگلیسی ها حدود نود روز با مشکل تغذیه جمعیتی گرسنه روبرو بودند....



کلمات کلیدی : انگلیس
 
 

شارژ ایرانسل

فال حافظ

Free counter and web stats