شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودکی )
نزدیک غروب بود که چند تن از مردم تهران، خدمت پدرم شرفیاب شدند و عرضه داشتند: یکی از بستگان ما مورد خشم دستگاه دولت رضاشاه است دو سال می گذرد که از ایران خارج شده است و هیچگونه اثری از او در دست نیست و از مرگ و زندگیش خبر نداریم، کسی ما را به خدمت شما هدایت کرده است تا گره از این کار بگشائید.
پدرم اندکی تأمل کردند و پس از آن فرمودند: منسوب شما در لندن است و روز شنبه، خبر سلامتیش از آنجا خواهد رسید و چهارشنبه نیز ، خود به ایران باز می گردد.
آن چند نفر روز شنبه مراجعه کردند و اظهار داشتند: امروز صبح تلگراف او از لندن رسیده است و درست ، روز چهارشنبه بود که گفتند: همین امروز، وارد تهران شده است و ورود او را به ما اطلاع دادند.
نشان از بی نشانها ، ص 67 ، حکایت 47