بسم الله الرحمن الرحیم
قسمتی از خطبه 27 نهج البلاغه
شگفتا، شگفتا!! به خدا سوگند، این واقعیت قلب انسان را میمیراند و دچار غم و اندوه میکند که شامیان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرقید. زشت باد روی شما و از اندوه رهایی نیابید که آماج تیر بلا شدید. به شما حمله میکنند، شما حمله نمیکنید؟ با شما میجنگند، شما نمیجنگید؟ اینگونه معصیت خدا میشود و شما رضایت میدهید؟ وقتی در تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن میدهم، میگویید هوا گرم است مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ میدهم، میگویید هوا خیلی سرد است بگذار سرما برود، همه این بهانهها برای فرار از سرما و گرما بود؟ وقتی شما از گرما و سرما فرار میکنید، به خدا سوگند که از شمشیر بیشتر گریزانید. مظلومیت امام (ع) و علل شکست کوفیان ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بیخرد، که عقلهای شما به عروسان حجلهآرای، شباهت دارد، چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمیدیدم و هرگز نمیشناختم، شناسایی شما سوگند به خدا که جز پشیمانی حاصلی نداشت، و اندوهی غمبار سرانجام آن شد خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون، و سینهام از خشم شما مالامال است، کاسههای غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذلت پذیری، رای و تدبیر مرا تباه کردید، تا آنجا که قریش در حق من گفت: (بی تردید پسر ابیطالب مردی دلیر است ولی دانش نظامی ندارد) خدا پدرانشان را مزد دهد، آیا یکی از آنها تجربههای جنگی سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در پیکار توانست از من پیشی گیرد؟ هنوز بیست ساله نشده، که در میدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشتهام. اما دریغ، آن کس که فرمانش را اجراء نکنند، رایی نخواهد داشت.