سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://up.p30room.ir/uploads/13696855421.jpg
دخالت انگلیس در مرگ 10 میلیونی ایرانی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 2:15 عصر

قسمت دوم

آنها مجبور نبودند چنین کنند اما شفقت و تدبیر دست به دست هم داد تا ضرورت مبارزه با اهریمن کمبود غذا که به سرعت از جمعیت می کاست، رخ نماید". روزنامه های ایران نیز شرح آنچه روس ها بر سر این سرزمین آورده بودند را اینگونه می نویسند؛ روزنامه ایران 31می 1917: " طی ایام گذشته از روستائیان اطراف تهران شکایاتی واصل شده مبنی بر اینکه قشون روس به تاراج این مناطق مشغول بوده و شترها و قاطرها و خرها و دیگر اموال زنده روستائیان را به یغما می برند. این امر مردم را به زحمت و سختی انداخته است، زیرا دیگر وسیله ای در اختیار ندارند تا با آن غله و میوه خود را به بازار عرضه کنند.امید می رود این اقدامات فوراً متوقف شود. به نظر می رسد دولت اقدامات لازم را در این باره انجام دهد". روزنامه رعد در 11 ژانویه 1918 چنین می نویسد:" اهالی سیاه دهن تلگراف زده ا ند روس ها یی که از همدان آمده اند به کلی آنها را غارت کرده اند، یک دختر و دو مرد را کشته اند، و دختری دیگر را مجروح کرده اند. آنها حتی غله دولت را هم می برند. مردم پراکنده شده و به قزوین و دیگر نقاط گریخته اند". اما نکته عجیب و مورد سوال اظهارات منجیان آن سالهای ایران ( طبق گفته های کتاب) یعنی آمریکایی هاست: فرانسیس وایت دبیر هیأت نمایندگی آمریکا درباره قطحی در غرب ایران تقصیر را متوجه روس ها می داند و می نویسد:" به نظر می رسد که مشکلی نیست مگر رفتار روس ها. در تمام مناطق تحت اشغالشان در ایران به سرزنش شدنی ترن شکل رفتار کرده اند.تمام روستاهای میان قصر شیرین و قزوین دچار سرنوشت شومی شده اند که روس ها برایشان رقم زده اند..." با این همه تاریخ نشان می دهد، نیروهای روس در پر شمارترین برهه- تابستان 1917 - به رقمی بالاتر از 75000 نفر در غرب ایران نمی رسیدند که آنها نیز تا پایان 1917 از ایران رفته بودند.حال سوال اینجاست که 75000 نیروی نظامی چقدر می تواند تخریب و غارت به بار آورد؟ قحطی شرق و جنوب ایران یعنی درست مناطقی که تحت اشغال انگلستان بود، با کدامین توجیهات قابل توضیح است؟ همان طور که قبلاً نیز اشاره شد، انگلیسی ها تلاش دارند، قحطی بزرگ در ایران را میان ارتش روسیه، دمکراتها و محتکرین تقسیم کنند که ریشه های آن را باید در خصومت این کشور نسبت به دمکراتهای ایران جستجو کرد. داناهو در این باره اظهار می دارد:" دمکراتها مدعی اند که طبقه روشنفکر شمال شرق ایران هستند. مهارت سیاسی آنها، اعلام گسترده شعار ایران برای ایرانیان، بر چیدن دست دخالت خارجی ها از امور ایران و پایان دادن به نفوذ روسیه و انگلستان بود. اما نفرت شدید و فعالیت های سیاسی آنها اساساً متوجه انگلیسی ها بود... آنچنان که من یافته ام اکثریت قابل توجهی از دمکراتها پول را بر میهن پرستی ارجح می دانستند و برایشان لیره ترک یا قطعه اسکناس 20 مارکی، جذابیتی اغوا کننده دارد." وی تلاش می کند باور کنیم قحطی، فاجعه ای است که دموکراتها به بار آورده اند و می نویسد:" برخی از مردم که با دموکراتها هم عقیده نیستند که به جای آنکه گندم توزیع شود، فقرا باید گرسنگی بکشند، به قصد آگاه ساختن حکومت بی لیاقت و ضعیف تهران به تلگراف خانه رفتند تا آنها را از حقیقت اوضاع مطلع سازند". او مدعی است:" اما دمکرات ها هیچ کدام از این ها را انجام نمی دهند؛ این کارها می تواند طرح های به دقت طراحی شده آن ها را برای پول دار شدن به بهای گوشت و خون هموطنانشان، ناکام بگذارد... گزارش شده که حجم قابل توجهی گندم در خانه های شخصی انبار شده است و ضروری است، اقداماتی جدی علیه این محتکرین صورت گیرد...". اما داناهو هرگز به موضوع اشاره نمی کند که انگلستان با پرداخت مبالغ اغواکننده به محتکرین، به گندم، غله و سایر اقلام مورد نیاز ارتش خود دست می یافت و این مردم فقیر و گرسنه ایران بودند که در این میان جان خود را از دست می دادند. فصل پنجم (محروم کردن ایران از غذا؛ خرید مواد غذایی توسط انگلیسی ها): این فصل از کتاب قحطی بزرگ به بررسی عملکرد انگلستان در طی دوران قحطی می پردازد و چشم ها را به سوی حقیقتی تلخ و تکان دهنده باز می کند. این فصل در گام نخست به بحث درباره اطلاعات مربوط به خریدهای غله توسط انگلیسی ها در غرب ایران و آذربایجان مبتی بر نوشته های ژنرال دنسترویل و داناهو می پردازد و سپس اطلاعات مفصلی را درباره خرید مواد غذایی توسط انگلیسی ها در گیلان و صدور مواد غذایی ایران به باکو از زبان دنسترویل ارائه می کند. این امر به آن جهت حائز اهمیت است که گیلان پس از ورود ارتش انگلستان و اقدام آنها جهت خرید گسترده مواد غذایی دچار قحطی می شود. بررسی خرید مواد غذایی در شرق ایران و صدور به جنوب روسیه برای تغذیه ارتش انگلستان از دیگر مسائل مهمی است که در این فصل بدان پرداخته شده است. در ادامه این فصل فعالیت های انگلیسی ها برای ممانعت از داد و ستد ایران با ایالات متحده و بین النهرین توضیح داده شده و به این ترتیب خواننده را در حیرتی سخت از آنچه در اثر اشغال یک کشور به دست بیگانگان و ناکارآمدی و تزلزل حکومت یک سرزمین بر سر مردمان آن می آید، فرو می برد. دنسترویل درباره " مشکل آذوقه" و خرید غله توسط انگلیسی ها می نویسد:" یکی از مواردی که باید مورد توجه قرار می گرفت،" مشکل آذوقه " بود. نیازهای خودمان قابل توجه بود و باید خودمان را هم برای آن تعداد از نیروها که ممکن بود به این قسمت ها اعزام شوند، آماده می کردیم. در بحبوحه قحطی هولناکی که اینک در اوج قرار داشت، نمی خواستم آذوقه را از کشوری تهیه کنم که غذای در دسترس مردم گرسنه اش باز هم کمتر می شد. اما به زودی اطلاعات دقیقی درباره مشکل آذوقه به دستمان رسید و دریافتم که غله و علوفه کافی البته به وفور، برای همه وجود دارد ؛ اما صرفاً به خاطر تأمین قیمت های بالاتر، غله و علوفه احتکار شده است. متأسفانه، به هر حال، در اثر خریدهای کوچک ما قیمت ها بالاتر رفت و هر افزایش جزئی به معنای مرگ بسیاری از افراد بود". وی همچنین افشاء می کند مکالمات میان تهرا ن و حاکمان ولایات غرب ایران را شنود می کرده و پس از فرمان دولت ایران مبنی بر دستگیری تمام مقاطعه کاران غله که به انگلیسی ها غله می فروختند، دولت ایران را برای آزادی افراد دستگیر شده تحت فشار قرار می دهد و به این ترتیب به مکان هایی که در آنها گندم احتکار شده بود، دست پیدا می کند. یکی دیگر از اقدامات انگلیسی ها جهت سوق دادن شهرها به سمت قحطی، از بین بردن ذخیره غذایی شهرهایی بود که در اثر پیشروی عثمانی از دست انگلیسی ها خارج می شد. در ادامه فصل پنجم به گزارشهای فرانسیس وایت دبیر هیأت نمایندگی آمریکا اعزامی از بغداد به ایران و ساوثرد کنسول آمریکا درباره خرید غله ایرانی از سوی انگلیس اشاره شده است. ساوثرد در پایان گزارش ارسالی خود به تاریخ 6 سپتامبر 1918 چنین می آورد:" ژنرال دیکسون به من اطلاع داد که تشکیلات او طی یک سال و نیم [ فوریه 1917 تا اوت 1918 ] در بین النهرین توانسته بود حدود نیم میلیون تن ارزاق تهیه کند که اگر چنین نمی شد، این مقدار باید از هند و دیگر نقاط آورده می شد، حال آنکه به این ترتیب حجم قابل توجهی از ظرفیت ناوگان دریایی آزاد شده و برای کار حمل و نقل در اقیانوس اطلس در این سال حفظ شد". یعنی برای آزاد سازی ظرفیت کشتی رانی در اقیانوس اطلس جان میلیون ها ایرانی قربانی شده است. در بخش نظرات دولت ایران درباره خریدهای غله توسط انگلیسی ها به نامه های ارسالی از سفارت ایران به وزارت خارجه آمریکا که در آن دست نیاز این حکومت ناکارآمد به وضوح به سمت آمریکا دراز شده است اشاره دارد. در ادامه فصل به بروز قحطی در گیلان پس از ورود نیروها ی انگلیسی و صادرات مواد غذایی این شهر به باکو اشاره می شود. گیلان و مازندران به دلیل کنترل ارزاق به دست جنگلی ها و رهبری میرزا کوچک خان جنگلی با مشکل مواد غذایی روبه رو نبود، اما پس از شکست جنگلی ها در ژوئن 1918 از انگلیسی ها، رشت به دام قحطی افتاد. بروز قحطی در گیلان به طور کلی ناشی از صادرات غله به باکو بوده است. در این باره دنسترویل اطلاعات زیادی به دست می دهد. باکو به دلیل ملی شدن کشتیرانی از سوی بلشویک ها دچار وضعیت نا بسامانی شده بود، انگلیسی ها برای مقابله با قحطی در باکو تصمیم می گیرند از گیلان مواد غذایی خریداری و به باکو ارسال کنند. این تصمیم در واقع سر آغاز محرومیت مردم گیلان از منابع غذایی خود، همچون برنج، هندوانه و حتی خاویار می شود و در این میان اقدام دولتی ایران برای ممنوعیت صدور مواد غذایی از گیلان بی ثمر می ماند. خرید مواد غذایی در شرق ایران هم صورت می گیرد و به این ترتیب این نقطه از ایران هم دچار همان سرنوشتی می شود که غرب، شمال و جنوب ایران در گیر آن شده بود. به دلیل وسعت بالای خرید انگلیسی ها ارزش پول ایران و حجم پول در گردش افزایش می یابد و سبب افزایش غیر عادی تورم می شود. در این برهه از زمان تجارت خارجی واقعی ایران کاهش شدیدی پیدا کرده بود. کالدول می نویسد:" در حال حاضر تجارت خارجی ایران در وضعیتی بسیار نا مطلوب به سر می برد. از آغاز جنگ تجارت در شمال ایران که بخش بزرگی از تجارت آن با روسیه است، تقریباً متوقف شده است. شاید تجارت در جنوب تا حدودی افزایش یافته باشد، اما به طور کلی تجارت ایران در دوران جنگ به بیش از یک سوم کاهش یافته است و طی یک سال گذشته حجم مبادلات تنها نصف چیزی است که پیش از جنگ بوده است". انگلیس با تخریب تجارت ایران با بین النهرین و آمریکا مانع از ورود غله مورد نیاز ایرانیان از این دو منطقه می شود. آنها با انتشاراعلامیه ای در زمینه "پرداخت عوارض برای واردات از ایران"و اعمال قوانین دست و پاگیر در این زمینه عملاً داد و ستد ایران با بین النهرین را از بین می برد، همچنین با ایجاد موانع متعدد در تجارت ایران با آمریکا اختلال ایجاد می کنند. همچنین شرکت نفت انگلیس و ایران که دست کم دو سوم آن در مالکیت دولت انگلستان قرار داشت با محروم کردن ایران از بنزین با ایجاد اختلال در تجارت خارجی ایران، تجارت و سفرهای داخلی را نیز مشکل می سازد، این در حالی است که نیروهای انگلیسی با مشکل کمبود سوخت مواجه نبودند و قیمت بنزین در ایران برای ایرانیان به هر گالن 6 دلار رسیده بود. در ادامه می بینیم وثوق الدوله که با حمایت انگلیسی ها بر سر کار آمده بود با اعلام مقرراتی موسوم به "تفتیش ارزاق" در جهت تغییر انگشت اتهام از انگلستان به سمت تولید کنندگان داخلی گام برداشته، وفاداری خود را به انگلستان نشان می دهد. این مقررات که در تهران اجرا شد مالکان و تاجران را مسبب اصلی قحطی نشان داد. به این ترتیب فصل پنجم کتاب با افشاء چهره سر سپرده دولت ایران به پایان می رسد. فصل ششم (محروم ساختن ایران از پول): این فصل از کتاب به اقدامات انگلستان برای محروم کردن ایران از پول و به تبع آن تحت سلطه قرار دادن بیشتر ایران می پردازد. در آغاز فصل به گزارشهای ارسالی کالدول از تاثیر جنگ بر منابع مالی دولت ایران اشاره شده است: پس از آغاز جنگ اوضاع مالی ایران رو به وخامت گذارد. درآمدهای گمرکی که یکی از اصلی ترین راهای کسب درآمد برای ایران بود، در جنوب توسط انگلیس ها و در شمال به دست روسیه جمع آوری و پس از کسر بدهی ایران به جهت وام دریافتی از این دولتها مابقی به ایران پرداخت می شد، اما با کشیده شدن جنگ به خاک ایران در آمدهای گمرکی به دلیل کاهش تجارت خارجی تقلیل یافت. با کسر بدهی های ایران عملاً پولی که به دولت پرداخت می شد بسیار ناچیز بود. استمهال موضوعی است که در ادامه فصل به تفضیل به آن پرداخته شده است. انگلیس و روسیه در ژانویه 1915 م با امضاء قراردادی موسوم به مهلت قانونی (استمهال) بر آن شدند تا به منظور کمک به دولت ایران برای فائق آمدن بر بحران مالی باز پرداخت وام ها را به تعویق بیاندازند. همچنین قرا بود ماهانه مبلغ 30000 پوند از بانک شاهی ایران به عنوان قرض به دولت ایران پرداخته شود. اما مستندات کتاب نشان می دهند مبالغی که از گمرک به دست می آمد از سوی بانک شاهی ایران که یک موسسه انگلیسی بود ضبط می شد و به بهانه بدهی ایران به این بانک به دولت ایران تحویل داده نمی شد. پرداخت ماهانه 30000 پوند نیز به بهانه تشکیل کمیسیون مالی متوقف گردید. این کمیسیون پنج نفره مشتمل بر یک روسی، یک انگلیسی، یک بلژیکی و دو ایرانی به انتخاب سفارت روسیه، قرار بود که کنترل تمام منابع مالی ایران را در اختیار بگیرد. اما مقاومت ایران در برابر این کمیته که در صورت تشکیل استقلال ایران را به طور کامل زیر سوال می برد بهانه ای شد تا روسیه وانگلیس از پرداخت این مقدار اندک نیز سر باز زنند. اگر هم مبلغی به ایران پرداخت می شد با استفاده از نرخ برابری ارز پیش از جنگ، ایران را از برخورداری از منابع مالی محروم می کردند. در ادامه فصل می بینیم ایران به جای دریافت 200000 تومان در هر ماه، 80000 تومان دریافت می کرد. دولت ایران محروم از درآمدهای مالی حتی به این فکر افتاد که جواهرات سلطنتی را بفروشد یا در ازاء وثیقه گذاردن بخشی از آن، مبلغی وام دریافت کند. ایران علاقه مند بود که جواهرات را در اختیار دولت آمریکا قرار دهد، نامه های زیادی میان کالدول و وزارت خارجه آمریکا برای گرفتن جواهرات و دادن وام رد و بدل شد، اما در پایان از این ماجرا چیزی حاصل نشد و پس از چند مکاتبه بی هدف، موضوع کنار نهاده شد. در بخش دیگر این فصل تحت عنوان یادداشت معین الوزاره و مقاومت در برابر کمیسیون مالی به برخی یادداشت های کالدول و معین الوزاره درباره کمیسین مالی و توافق 6 اوت و قدرت دولت های خارجی در ایران اشاره شده است. ضبط درآمدهای نفتی ایران موضوعی است که در ادامه فصل به آن پرداخته شده است. طبق قرارداد دارسی که در سال 1901 بین ایران و شرکت نفت انگلیس و ایران بسته شد، بهره برداری از چاه های نفت ایران به مدت 60 سال به این شرکت واگذار شد. طبق این قرار داد 16% از کل سود این شرکت به ایران تعلق داشت، علاوه بر این 10% از این شرکت در اختیار ایران بود. بنابراین طبق قرار داد دارسی روشن است که ایران باید میلیونها پوند از درآمدهای نفتی را درسال 1919-1913 از آن خود می کرد، اما انگلیسی ها با بهانه های واهی از پرداخت حق ایران سرباز زدند و به این ترتیب مجال برای قربانی شدن مردم ایران که صاحبان اصلی چاه های نفت بودند، فراهم شد. بهانه انگلستان برای ضبط درآمدهای نفتی ایران را ساوثرد این گونه بیان می دارد: " در 1915، بنابر گزارش های رسیده از مأموران آلمانی و عثمانی، ایلات ایران عربستانی [خوزستان] تحریک شده و با تهدید عثمانی ها به پیشروی به داخل ایران، جرأت یافته و موفق شدند چاههای شرکت و خطوط لوله انتقال نفت خام به پالایشگاه آبادان را تخریب کنند. شرکت خسارت خود را رقم درشت400000 پوند که برخی آنرا بسیار فراتر از واقع می دانستند تخمین زده و دولت ایران را مسئول آن تلقی کرد... ". این در حالی است که بانک جهانی در سال 1952 خسارت واقعی وارد شده به چاهها و خطوط لوله حدود 20000 پوند اعلام می کند جالب آنکه ایران نسبت به محافظت از چاه ها و لوله ها هیچ تعهدی در قرار داد نداشته است. کنترل شرکت نفت انگلیس و ایران به دست دولت انگلیس عنوان بعدی فصل است که به افزایش سرمایه انگلستان در شرکت نفت انگلیس و ایران اشاره میکند که به تبع آن نفوذ غالب انگلیس در ایران را برای بریتانیا به ارمغان می آورد. در ادامه شرح اوضاع وخیم اقتصادی و تورم وحشتناک پائیز 1917است که طبق نوشته های ارسالی کالدول به وزارت خارجه آمریکا، هزینه زندگی در ایران به شش تا ده برابر قیمت های پیش از جنگ افزایش یافته است . مشکلات مالی پس از انقلاب روسیه و ضعف دولت ایران از دیگر عناوین این فصل است. که به اختصار به آنها پرداخته شده است. در بخش های انتهایی نیز طبق روند کلی کتاب که تلاش دارد آمریکا را در نقش منجی مردم قحطی زده ایران نشان دهد به امداد رسانی آمریکا در ایران وکمک های این دولت به یهودیان ایران اشاره می کند. کالدول در تلگرافی به تاریخ 17 آوریل 1918 که در آن هدف نهایی آمریکا قابل درک است،می نویسد:" صادقانه باید مشغولیت ذهنی جدی خود را درباره این درخواست ( وام یک میلیون تومانی ایران از آمریکا)، در صورت امکان، موافقت در این باره انسانی ترین اقدام خواهد بود و می تواند اوضاع وحشتناک فعلی را بهبود ببخشد. علاوه برآن می تواند از نظر سیاسی مفید ترین تأثیر را به جای بگذارد". ایران در جستجوی کمک آمریکا عنوان پایانی فصل است که درآن روحیه وابسته دولتمردان ایرانی جهت اداره کشور و تقاضای کمک از آمریکا برای بهبود اوضاع مالی کشور و موفقیت در کنفرانس صلح ورسای به خوبی نمایان شده است. فصل هفتم(دعاوی ایران در ورسای و آغاز لاپوشانی): فصل پایانی کتاب با مرور سندی که ایران به کنفرانس صلح ورسای ارائه کرده، عواقب نبود یک حکومت مقتدر و غیر وابسته را که بتواند حقوق ملت و کشور آسیب دیده خویش را اعاده کند به خوبی نشان می دهد. در این کنفرانس ایران با ارائه سندی که حقایق آن با دعاوی مضحک و گمراه کننده ای آمیخته شده بود نتوانست به حقوق مسلم خود دست یابد. انگلستان غائب اصلی سند ارائه شده ایران بود و این درحالی است که طبق آنچه در فصل های قبلی کتاب به آنها اشاره شد مسئول اصلی آنچه در سال های جنگ جهانی اول در ایران رخ داد دولت بریتانیا بود. بر اساس این سند رویدادهای نظامی در ایران طی جنگ جهانی اول نادرست ارئه شده و حتی کوچکترین اشاره ای به حملات انگلستان نشده است . خواسته سیاسی ایران در این سند لغو قرارداد 1907 بود که در آن انگلیس و روسیه ایران را به حوزه های نفوذ خود و یک منطقه بی طرف تقسیم کرده بودند، این در حالی بود که پس از انقلاب روسیه عملاً این قرارداد لغو و تمام ایران تحت سیطره انگلیس قرار گرفته بود، همچنین ایران با دعاوی ارضی محال و بی معنا که بر اساس آن وسعت جغرافیایی ایران دو برابر می شد از اراضی که حقیقتاً متعلق به ایران بود چشم پوشی کرد. در ادامه فصل نشان داده شده که در طی این سند تلاش بر این بوده است که مشکلات اقتصادی به وجود آمده و قحطی بزرگ سال های 1919-1917 متوجه روسیه شود و به هیچ عنوان به اعمال انگلستان در ایران اشاره نشده است. ایران با اعتراض به قرارداد 1901 که با هدف تقویت تجارت روسیه میان ایران و روسیه منعقد شد، رکود اقتصادی خود را به گردن روسیه می اندازد بی آنکه کوچکترین اشاره ای به این واقعیت که انگلستان با اعمال نرخ برابری ارز پیش از جنگ، در دوران جنگ و قحطی ایران را از درآمد های گمرکی خود محروم ساخت بشود. قرارداد مذکور به گفته وایت تجارت انگلستان را تضعیف می کرد اما می توانست باعث افزایش درآمد ایران شود. شکایت دیگر ایران نسبت به یادداشت انگلیس و روسیه به ایران بود که در آن ایران بدون تایید انگلستان و روسیه حق اعطای امتیاز به قدرت های دیگر را نداشت، در حالیکه این یاداشت نیز با از صحنه خارج شدن روسیه عملا بی اعتبار شده بود و طرح آن به کاهش اعتبار سند ارائه شده از سوی ایران کمک می کرد. در میان شکایات ایران در بخش اقتصادی هرگز اشاره ای به امتیازات واگذار شده به انگلستان در حوزه نفت و عدم پرداخت حق ایران در طی سال های 1919- 1915 اشاره ای نشده است. تأمل برانگیز ترین بخش سند بحث درباره قحطی و دلایل آن است. این بخش بدون اشاره به جمعیت بالای قربانیان این قحطی، اولین نقض کنندگان بی طرفی ایران را روسیه و عثمانی ها معرفی می کند، در حالیکه انگلستان در نوامبر 1914 برای اولین بار بی طرفی ایران را نقض کرده بود. درادامه قحطی بزرگ نتیجه عملکرد روسها، عثمانی ها و آلمان ها نشان داده می شود و به خرید های گسترده مواد غذایی به دست انگلیسی ها برای تامین مواد غذایی ارتش این کشور و همین طور ارسال آن به باکو اشاره ای نمی شود دیگر آنکه ایران با ادعای صرف ملیون ها تومان برای کاهش قحطی در زمانی که از هر گونه منبع مالی محروم بود موقعیت خویش را برای نتیجه گیری در کنفرانس ورسای تضعیف کرده و بخت خود را برای اجرای عدالت درباره نیاز ها و حقوق واقعیش بر باد داد.  منبع: نور آسمان


کلمات کلیدی : انگلیس
 
 

شارژ ایرانسل

فال حافظ

Free counter and web stats