بسم الله الرحمن الرحیم
بادتون هست اون تصویری که تلویزیون نشون داد.
یه عده سبز نما بدور از هر چه سبزی ، ریختند سر یه بسیجی و تا تونستند اونو زدند. اما وقتی دیدم یه زن میون اون همه آدم مثل مرد از اون بسیجی تنها دفاع کرد ، حالم از خودم و سبز ها بهم خورد.
عجب! گفته بودند ما می آئیم تغییر ایجاد کنیم . گفته بودند : احساس خطر کردیم. عجب!
با تو هستم موسوی، اینجوری می خواستی ما را سبز کنی
اینجوری خواستی خطر را از ایران اسلامی دفع کنی. پس چرا وقتی پا گذاشتی تو صحنه رقابت تا بعد از انتخابات جز زشتی و قتل و غارت و شکستن و آتیش کشیدن ، کار دیگه ای ازت بر نیومد. نکنه ما را خنگ گیر آوورده بودی که به اسم سبز خواستی به میز ریاست برسی و بعد ما را مثل برگ زرد پائیز ، زیر پا له کنی.
تو به مقام نرسیده ما را له کردی و مملکت را به آتیش کشیدی و دشمنان بشریت را وادار کردی برایت کف و هورا بکشند، اگه به مقام ریاست می رسیدی چی میشد؟
تقصیر ما بود که به راحتی گول حرفهای اون ور آب تو رو خوردیم. من بسیجی های زیادی را می شناسم که وقتی سبز بودم هم منو کتک نزدند و مثل دار و دسته تو ، لباس از تنم بیرون نکشیدند. روز قیامت تو رو دیدن داره
خدایا ما را ببخش
منبع: وبلاگ سبز ایران