بسم الله الرحمن الرحیم
... برای اینکه اگر اینها به این حالت نباشند، اگر ولایت نداشته باشند، اگر صددرصد به هم پیوسته نباشند و میان آنها اختلاف بوجود بیاید از برداشتن بار امانتی که بر دوش آنها است عاجز خواهند ماند.
نمی توانند این بار را به سرمنزل برسانند بعدها هم که جامعه اسلامی به یک امت عظیمی تبدیل میشود باز هم ولایت لازم است و اینکه در یک امت چگونه ولایت لازم است و برای چه لازم است بعداً ... خواهیم پرداخت...(با عرض معذرت قسمتهائی از کتاب چاپ نشده ).
باید به همدیگر متصل و مرتبط باشند تا بتوانند بمانند، اگر با هم چسبیده و جوشیده نباشند ماندن و ادامه حیاتشان ممکن نیست و بعنوان مثال جمع مسلمانان آغاز اسلام در میان جامعه جاهلی مکه، یا در اولی که به مدینه آمده بودند را یادآوری کردیم.
مثال دیگر آن، جمع کوچک تشیع در زمان خلافتهای ضد شیعی و ضد اسلامی در تاریخ آغاز اسلام است. مگر شیعه بآسانی میتوانست بماند؟ مگر حربه های تبلیغاتی، خفقان و اختناق، زندانها شکنجه ها و کشتنها ممکن بود اجازه بدهد که یک جمعی بماند آن هم یک جمع فکری مثل شیعه که اینقدر با قدرتهای زمان خودش تعارض داشت و موجب دردسر آنها بود اما چطور شد که ماند؟
برای اینکه ولایت، یک بهم پیوستگی و همجبهه گی عجبیبی میان شیعه ایجاد کرده بود تا در سایه این ولایت جریان تشیع بتواند در میان جریان های گوناگون دیگر محفوظ بماند، ....
انشاءالله از این پس حکایاتی از کرامات پیروان وشیعیان واقعی متصل به ولایت می آوریم تا هم تنوعی شود و هم تقویت سلوک بسوی یار
(شیخ حسنعلی نخودکی)
حکایت: کربلائی رضای کرمانی، مؤذن آستان قدس رضوی نقل می کرد: پس از وفات حاج شیخ، هر روز بین الطلوعین، بر سر مزار او می آمدم و فاتحه می خواندم. یک روز در همانجا خواب بر من چیره شد، در عالم رؤیا حاج شیخ را دیدم که به من فرمودند: فلانی چرا سوره یاسین و طه را برای ما نمی خوانی؟ عرض کردم: آقا من سواد ندارم.
فرمودند: بخوان و سه مرتبه این جمله ها میان ما ردّ و بدل شد . از خواب بیدار شدم ، دیدم که به برکت آن مرد بزرگ، حافظ آن دو سوره هستم. از آن پس تا زنده بود، هر روز آن دو سوره را بر سر قبر آن مرحوم، تلاوت میکرد.
نشان از بی نشانها ، ج 1 ص 50 حکایت 11