سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://up.p30room.ir/uploads/13696855421.jpg
ضد ولایت فقیه کیست؟
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 11:20 عصر

 


چه کسی ضد ولایت فقیه است؟
پاسخی به یک سوال:

چه کسی ضد ولایت فقیه است؟

آنهایی که ضدولایت فقیه هستند کسانی هستند که با نظام و اصل ولایت فقیه مخالف هستند نه به دلیل اینکه در استنباط و اجتهادشان به این نتیجه رسیده‌اند که فقیه ولایت ندارد بلکه چون با اساس اسلام و نظام مخالف هستند می‌گویند دین از سیاست جداست.

به گزارش فرهنگ نیوز، دکتر سید حمید روحانی، مورخ و موسس مرکز اسناد انقلاب اسلامی و رئیس بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، درگفتگو با نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در مورخ 19 بهمن 1388 به تشریح مفهوم ضد ولایت فقیه پرداخته است.

اجازه دهید برایتان توضیح بدهم که به چه کسی ضدولایت فقیه می‌گویند. آیا مجتهدی مثل آیت‌الله خویی که در بررسی‌هایش به این نتیجه رسیده است که فقیه ولایتی ندارد ضدولایت فقیه است؟ نه، اینها صاحب نظر هستند و در نظرات خودشان به این نتیجه رسیده‌اند و کسانی که از آنها پیروی می‌کنند می‌توانند به نظر آنها عمل کنند.

ضدولایت فقیه کسانی هستند که ضدیت دارند و مقابله می‌کنند. ممکن است که شما بگویید من این دارو را نمی‌خورم برای اینکه به این نتیجه نرسیده‌ام که این دارو برای من مفید است اما یک موقعی هم هست که به مقابله برمی‌خیزید و با کسی که در استنباط و تجربیاتش به این نتیجه رسیده است که این دارو مفید است هم مبارزه و مخالفت می‌کنید. آنهایی که ضدولایت فقیه هستند کسانی هستند که با نظام و اصل ولایت فقیه مخالف هستند نه به دلیل اینکه در استنباط و اجتهادشان به این نتیجه رسیده‌اند که فقیه ولایت ندارد بلکه چون با اساس اسلام و نظام مخالف هستند می‌گویند دین از سیاست جداست.

مثل حرفی که آقای فرج دباغ زد؛ او گفت: «وقتی می‌توان از اتحاد حوزه و دانشگاه حرف زد که حوزه قبول کند که نظریات فقیه قداست ندارد.» یعنی چه؟ یعنی اگر میرزای شیرازی تحریم تنباکو را اعلام کرد مردم واجب نیست از آن پیروی کنند؛ به این می‌گویند ضدولایت فقیه اما مثلا اگر ولی فقیه بگوید این شراب است (البته ولی فقیه وظیفه ندارد که تعیین موضوع بکند که این شراب است او فقط می‌تواند حکم کلی بدهد و مثلا بگوید که شراب حرام است) حالا اگر چنین کاری کرد و گفت این شراب است ولی شما یقین دارید که این آب است و آن را خوردید این بر خلاف نظر و ضد ولایت فقیه نیست بنابراین ببینید این مسائل خیلی حساس است و نباید چشم بسته درباره آن نظر داد اما مسئله‌ای که وجود دارد این است که بسیاری از کسانی که دم از امام می‌زدند امام را نشناخته بودند و راه امام را قبول نداشتند و آنها هم تقریبا مانند همان گروه‌های لیبرالیستی طبق موج به سوی امام آمدند؛ مبارز بودند، مبارزه را قبول داشتند اما با اینکه امام انجمن حجتیه را قبول نداشتند آنها با انجمن حجتیه همکاری می‌کردند، امام شریعتی را قبول نداشت و آنها برای شریعتی یقه چاک می‌دادند، اینها نشان می‌دهد که آنها به تعبیر قرآن «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» هستند یعنی بعضی چیزهایی را که امام می‌فرمودند و به نفع آنها بود قبول داشتند و چیزهایی را که به نفعشان نبود قبول نداشتند.

الان هم همین‌طور است؛ به محض اینکه سخنی از امام پخش می‌شود که با سیاست آنها همخوانی نداشته باشد می‌گویند که از حرف‌های امام ابزاری استفاده شد. ریشه همه این قضایا به اینجا برمی‌گردد که آنها به امام به صورت دربست اعتقاد ندارند. آنها اصلا امام را نشناخته‌اند. حاج احمد آقا (خدا رحمتش کند) سال 58 حرفی زدند که من الان به آن رسیده‌ام ایشان گفتند: «امام تنها است!» امام واقعا شناخته نشدند. امام فقط این مردم را داشتند. اگر من آخوند به طرف امام آمدم از ترس مردم بود که نکند مردم بفهمند که من دارم راه دیگری می‌روم. امام بود و این مردم. خیلی‌ها امام را نشناختند، امام را قبول نداشتند و خودشان را از امام بالاتر می‌دانستند؛ اگر به خاطراتشان نگاه کنید به همین حرف می‌رسید.

منبع: فرهنگ نیوز



پیشینه ولایت فقیه؟
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 1:31 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

آیـا پیشینه نظریه ولایت فقیه به زمان غیبت امام زمان علیه السلام مى رسد, یا اینکه ریشه هاى این نظریه در دوران حضور امامان معصوم علیهم السلام هم وجود داشته است؟

 

 

شـایـد در ذهـن اکـثـر مـردم چنین باشد که ولایت فقیه به پس از دوران غیبت کبراى امام زمان علیه السلام برمى گردد , یعنى به کمتر از 1200 سال قبل , ولى با توجه به مفاد نظریه ولایت فقیه و با مرورى اجمالى به تاریخ دوران حضور امامان معصوم علیهم السلام براحتى مى توان ولایت فقیه را در عصر حضور معصومین هم دید . حـکومت خدا و منصوبین اوبر اساس دیدگاه عقیدتى شیعه حاکمیت در اصل از آن خداست و به عبارتى دیگر :حاکمیت از شوون ربوبیت الهى است .

 هیچ کس حق حکومت بر انسانى را ندارد , مگرآنکه خدا به او اجازه دهد . پـیـامبران و خاتم آنها ( حضرت محمد صلى اللّه علیه وآله ) و اوصیاى معصوم ایشان از طرف خدا اجازه حکومت بر انسانها را داشتند . مادر اینجا قصد بیان دلیل مشروعیت حکومت حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام را نداریم . از نـظـر تـاریـخـى مـسلم است از میان امامان معصوم فقط حضرت على علیه السلام و امام حسن مـجـتـبى علیه السلام براى مدت بسیار کوتاهى به حاکمیت ظاهرى رسیدند و دیگر امامان بدلیل سلطه حاکمان غیر شرعى از اداره جامعه بر کنار بودند و مجالى براى حکومت به دست نیاوردند.


      حـضـرت عـلى علیه السلام درزمان حاکمیتشان کسانى را در نقاط مختلف کشورهاى اسلامى به حـکومت مى گماردند که منصوب خاص آن حضرت بودند و اطاعت از آنها - مانند اطاعت از خود آن حـضـرت - واجـب بـود , چون این افراد بواقع منصوب با واسطه از طرف خدا بودند یعنى لازم نیست شخص , منصوب بى واسطه از سوى خدا باشد , تا اطاعتش واجب گردد . ولایت فقیه هم -در واقع - نصب با واسطه است و فقیه از طرف خدا اجازه دارد حکومت کند.


      در زمـان امـامـانـى کـه حـاکـمـیـت ظـاهـرى نـیـافـتند , امور جامعه مسلمانان تحت تسلط و حاکمیت حاکمان جور بود . ایـن حـاکـمـان در فرهنگ شیعه ( طاغوت ) محسوب مى شدند و بر اساس نص قرآن (یریدون ان یتحاکموا الى الطاغوت و قد امروا ان یکفروا به) (1) مردم حق مراجعه به آن حاکمان و کسانى را که از سـوى آنـهـا براى تدبیر امور گمارده شده بودند , نداشتند ; در حالى که در مواردى نیاز بود به شخصى مثل حاکم یا قاضى مراجعه شود . در چـنـیـن مواردى وظیفه مردم چه بود ؟


      ولایت فقیه در کلام معصومین علیهم السلام از امامان مـعـصـوم عـلیهم السلام دستورهایى رسیده است که مردم باید در زمان یا مکانى که دسترسى به مـعـصـوم مـمکن نیست , به کسانى که داراى شرایط خاصى هستند ,مراجعه کنند تا کارهاى آنان زمین نماند . مـثـلا از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «من کان منکم قد روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احکامنافلیرضوا به حکما ... »؛ (2) مقصود از شخص آگاه به حلال و حرام و آشنا به احکام ,همان فقیه مورد نظر ماست.


      طـبـق روایـات مـشـابـه , بـه هنگام دسترسى نداشتن به معصوم , «فقیه حاکم مردم است و این حاکمیت از معصوم به او رسیده است». در همین روایت آمده است : «فانى قد جعلته علیکم حاکما؛ (3) من او را حاکم شما قراردادم.


      روشـن اسـت امام شخص معینى را به حاکمیت نصب نکرده , بلکه به صورت عام منصوب نموده است. در همین روایت آمده است : «فاذا حکم بحکمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحکم اللّه و علینا رد و الـراد عـلـیـنـا کـالراد على اللّه و هو على حدالشرک باللّه؛ (4) حاکمى که منصوب عام از طرف مـعـصـوم است , اطاعتش واجب است واگر کسى حکم او را نپذیرد , مانند آن است که حاکمیت معصوم را نپذیرفته است».
      با توجه به نصب عام فقها نظریه ولایت فقیه , اختصاص به زمان غیبت ندارد , بلکه در زمان حضور اگر دسترسى به امام معصوم ممکن نباشد , این نظریه نیز باید اجراگردد . زیـرا محتواى این نظریه , چیزى جز چاره جوئى براى مردمى که دسترسى به امام ندارند , نیست ; پس ریشه این نظریه را در زمان حضور معصوم نیز مى توان دید.


       پرسشها و پاسخها، مصباح یزدى - محمد تقى 1 - نـسـاء , 60 , ( مـى خـواهـنـد طاغوت را در اختلافات خود حاکم قرار دهند در حالى که مامور شده اند به طاغوت کفر ورزند ) . 2 - اصول کافى , ج 1 , ص 67 . 3 - اصول کافى , ج 1 , ص 67 . 4 - اصول کافى , ج 1 , ص 67 .
      به نقل از سایت تبیان



کلمات کلیدی : ولایت فقیه


 
 

شارژ ایرانسل

فال حافظ

Free counter and web stats