سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://up.p30room.ir/uploads/13696855421.jpg
گذشتن از جگر گوشه
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 10:53 عصر
تازه مسلمانی که از جگر گوشه اش گذشت تا تسلیم امر الهی شود

امینه اسلمی میان بچه‌هایش و ایمان به خدا باید تصمیم می‌گرفت و این ایمانی بود که دو سال شبانه‌روز برایش زحمت کشیده بود ولی ...





امینه اسلمی، نام یک تازه مسلمان است که داستان زندگی او بسیار شنیدنی است. وی روزنامه نگار مسیحی متعصبی بود که در سال 1945 متولد شد و در 5 مارچ 2010 از دنیا رفت. در کنار تحصیل به تبلیغ مسیحیت اشتغال داشت و معتقد بود که اسلام دینی ساختگی و مسلمان‌ها افرادی عقب مانده هستند، اما یک اشتباه کامپیوتر دانشگاه، مسیر زندگی او را کاملا تغییر داد و به جایی رسید که رئیس جمعیت بین‌المللی زنان مسلمان بود و می‌گفت: «اسلام ضربان قلب من و خونی است که در رگ‌هایم جاری است، اسلام منبع انرژی من است و باعث شده زندگی من فوق‌العاده زیبا و با معنی شود، من بدون اسلام هیچ نیستم.»


اندکی در مورد مسلمان شدن وی


داستان از آنجایی شروع شد که او هنگام ثبت نام و اخذ واحدهای ترم جدید توسط کامپیوتر یک واحد درسی برای او به اشتباه ثبت شد و او به دلیل مسافرت به اوکلاهاما با دو هفته تاخیر از موضوع مطلع شد و وقتی با نگرانی و ناراحتی به اداره آموزش دانشگاه مراجعه کرد فهمید که تنها راه باقی‌مانده شرکت در کلاسی است که غالب حاضران آن را مسلمانان عرب تشکیل می‌دهند. او در شرایط بسیار سختی قرار گرفته بود، از یک طرف از همراهی با عرب‌های مسلمان که آنها را به استهزاء «شتر سوار» می‌نامید به شدت نفرت داشت و از طرف دیگر در صورت انصراف از بورس تحصیلی محروم می‌شد.


دو شبانه‌روز با ناراحتی و اضطراب فکر کرد و در نهایت کلمات شمرده شوهرش توانست او را قانع کند: «شاید اراده خداوند تو را برای یک ماموریت برگزیده باشد، ‌برو و آنها را به مسیحیت دعوت کن!» و او با این انگیزه به دانشگاه برگشت.


او کار خود را از همان روزهای نخست شروع کرد و با هر بهانه‌ای به گفت‌وگو با دانشجویان مسلمان می‌پرداخت و از آنها می‌خواست که با تبعیت از مسیح خود را نجات دهند و برای آنها شرح می‌داد که چگونه مسیح خود را فدا کرده تا آنان را نجات دهد. وی می‌گوید: «آنها با احترام و ادب به حرف‌هایم گوش می‌دادند ولی به هیچ وجه در باره تغییر دین خود کوتاه نمی‌آمدند و تسلیم نمی‌شدند، برای همین راه دیگری به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم از طریق کتاب‌های خودشان باطل بودن عقایدشان را ثابت کنم و از یکی از دوستانم خواستم تا یک نسخه قرآن و کتاب‌هایی اسلامی برایم تهیه کند، می‌خواستم به آنها نشان دهم که دینشان باطل است و پیامبرشان فرستاده خدا نیست.»


وی قرائت قرآن کریم را آغاز کرد و تمام آن را به همراه دو کتابی که دوستش داده بود، خواند و به مرور چنان در مطالعه غرق شد که در فاصله یک سال و نیم 15 کتاب اسلامی را مطالعه کرد ودوباره به قرائت کامل قرآن پرداخت و هر چیزی که به نظر می‌رسید بتواند بهانه‌ای برای ایراد و اشکال باشد، یادداشت می‌کرد اما به مرور دچار تردید و ابهام و پرسش‌های بیشتر می‌شد. بی‌آنکه بخواهد ذهنش با موضوعاتی درگیر شده بود که تصورشان را هم نمی‌کرد.


آرام آرام تغییراتی در رفتارش پیدا شد، بیشتر فکر می‌کرد و همیشه در حال مطالعه بود، به کاباره ها نمی‌رفت و مشروبات الکلی را کنار گذاشته بود، گوشت خوک نمی‌خورد و سعی می‌کرد در مهمانی‌های مختلط شرکت نکند. این تغییرات طوری بود که شوهرش را به شک و تردید دچار کرد: «شوهرم فکر می‌کرد من با مرد دیگری رابطه دارم زیرا نمی‌توانست بپذیرد که این همه تغییر بدون آن رخ بدهد!» ولی در نهایت شوهرش امیدوار بود آشفتگی فکری همسرش بعد از مدتی پایان یابد. او درباره این مرحله می‌گوید: «خودم اصلا فکر نمی‌کردم با مطالعه اسلام اتفاق خاصی رخ بدهد و حتى سبک زندگی روزمره‌ام تغییر کند و در آن زمان حتى تصورش را هم نمی‌کردم که به زودی با بال‌هایی از آرامش قلبی و ایمان باطنی در آسمان سعادت اعتقاد اسلامی پرواز خواهم کرد.»


با وجود همه این تغییرات او همچنان کاملا مسیحی بود تا اینکه یک روز چند نفر مسلمان به سراغش آمدند: «در خانه را که باز کردم دیدم چند نفر مسلمان عرب روبه‌رویم ایستاده‌اند، گفتند: ما انتظار این را داشتیم که شما مسلمان شوید! گفتم: ولی من مسیحی هستم و هیچ تصمیمی برای تغییر دین خود ندارم! با این حال نشستیم به صحبت کردن و هر چه من سؤال کردم آنها با اطمینان و تسلط پاسخ دادند. به هیچ وجه حرف‌های عجیب من درباره قرآن را مسخره نکردند و از انتقادهای تند من به اسلام ناراحت و عصبانی نشدند. آنها می‌گفتند که معرفت، گمشده مؤمن است و سؤال یکی از راه‌های رسیدن به معرفت است. وقتی آنها رفتند احساس می‌کردم دارد در درونم چیزی رخ می‌دهد.»


بعد از آن، ارتباط او با مسلمان‌ها بیشتر شد و هر بار سؤالات جدیدی می‌پرسید و موضوعات تازه‌ای را مطرح می‌کرد تا روزی که در 21 می‌1977 در مقابل یک روحانی مسلمان این کلمات را بر زبان جاری کرد: «اشهد آن لا إله إلا‌الله و اشهد آن محمدا رسول‌الله.»
وقتی او علنا از مسلمان شدنش حرف زد و حجاب را انتخاب کرد موضوع طلاق هم به طور جدی مطرح شد. با این حال او آماده بود با وجود علاقه فراوانی که به همسرش داشت تنها زندگی کرده و خود را به حضور بچه‌هایش دلگرم کند. پسر و دخترش را بسیار دوست داشت و می‌دانست طبق قانون حق نگهداری بچه‌ها با اوست ولی وقتی در دادگاه حاضر شد قاضی برخلاف این حکم کرد و گفت به دلیل تغییر دین نمی‌تواند بچه‌ها را با خود داشته باشد و هنگامی که با اعتراض او مواجه شد به او بیست دقیقه فرصت داد تا تصمیم بگیرد و بین بچه‌هایش و دین جدید فقط یکی را انتخاب کند.


به یاد آیاتی افتاد که داستان امتحان حضرت ابراهیم(ع) را نقل می‌کند. از خود پرسید که تا چه اندازه در ایمان خود صادق بوده است و می‌دید که حالا نوبت اوست بچه‌های دلبندش را با دست خود به قربانگاه بندگی ببرد. می‌خواست فریاد بکشد، ضجه بزند و اشک بریزد اما سکوت کرده بود و در حالی که دندان‌هایش را روی هم فشار می‌داد، می‌کوشید تا هیچ نشانه‌ای از ضعف و ناتوانی بروز ندهد. این سخت‌ترین کابوسی بود که یک زن جوان می‌توانست با آن روبه‌رو شود؛ او که حتى برای یک روز نمی‌توانست از بچه‌هایش جدا شود باید آنها را برای همیشه رها می‌کرد.


میان بچه‌هایش و ایمان به خدا باید تصمیم می‌گرفت و این ایمانی بود که دو سال شبانه‌روز برایش زحمت کشیده بود و با کمال اطمینان و باور عقلی و قلبی به آن رسیده بود. قاضی از او جواب نهایی را خواست. او می‌گوید: «در آن لحظه با تمام وجود به خدای بزرگ رو کردم. در آن لحظه غیراز خدا هیچ کس را نداشتم و می‌دانستم جز او کسی نمی‌تواند از فرزندانم حمایت کند و تصمیم گرفته بودم که روزی در آینده به آنها نشان دهم که تنها راه سعادت راه خداوند است.»


او در باره این مرحله می‌گوید: «از دادگاه بیرون آمدم در حالی که می‌دانستم که زندگی بدون بچه‌هایم بی‌نهایت تلخ و دردآور است و هیچ‌کس نمی‌تواند حال مرا در آن لحظات درک کند، احساس می‌کردم از قلبم خون می‌ریزد هر چند که مطمئن بودم تصمیم درستی گرفته‌ام. هیچ چیز نمی‌توانست جز ذکر خدا آرامم کند. تنها و درمانده می‌رفتم و زیرلب آیه الکرسی را تلاوت می‌کردم و این آیه را با خود می‌خواندم که افمن اتّبع رضوان‌الله کمن باء بسخط من‌الله و ماواه جهنّم... آیا کسی که رضایت و خشنودی خداوند را برگزیند، همچون کسی است که خشم خدا را بخواهد و در جهنم جای گزیند؟»


او بعد از مسلمان شدن انسانی دیگر بود و با توجه به قابلیت‌های شخصی ویژه و تجربه‌اش در فعالیت‌های تبلیغی مسیحی توانست شعله هدایت اسلام را در جان عده زیادی در آمریکا و جهان روشن کند. حالا او به اطراف آمریکا می‌رفت و در ایالت‌های مختلف و شهرهای گوناگون به سخنرانی در باره اسلام می‌پرداخت و حرف‌هایش که از عمق جان او برمی‌خاست در مخاطبانش بسیار اثر می‌گذاشت اما در این حال او از خانواده‌اش غافل نبود.


به مناسبت‌های مختلف برایشان کارت تبریک می‌فرستاد و سعی می‌کرد طبق دستور اسلام به هر بهانه‌ای ارتباط خود را با آنها حفظ کند: «برای همه اعضای خانواده کارت تبریک می‌فرستادم و جملاتی حساب شده از آیات و احادیث را بدون آنکه منبعش را ذکر کنم برای آنها می‌نوشتم و سعی می‌کردم با زبانی لطیف جملاتی موثر انتخاب کنم.»


تلاش او بی‌نتیجه نمی‌ماند و بعد از مدتی اتفاقات باورنکردنی تازه‌ای شروع می‌شود و ابتدا مادربزرگش تمایل خود را برای مسلمان شدن اعلام می‌کند، بعد پدر و مادر و خواهرش.


ولی از همه اینها شیرین‌تر وقتی بود که چند سال بعد شوهرش به او تلفن زد و گفت که ترجیح می‌دهد دخترشان مثل مادرش باشد و اسلام را انتخاب کند و از او به خاطر همه اتفاقات گذشته پوزش خواست. امینه می‌گوید: «با همه چیزهایی که برایم روی داده بود او را بخشیدم زیرا من مزد خود را گرفته بودم و همه کسانی که مرا روزی با آن وضع طرد کرده بودند، خودشان به حقیقت رسیدند و بالاتر از همه بچه‌های عزیزم حالا در کنارم بودند.»


امینه که روزی به خاطر حجاب از کار خود اخراج شده بود حالا رئیس جمعیت بین‌المللی زنان مسلمان بود و دائم از این ایالت به آن ایالت و از این کشور به آن کشور می‌رفت و پروژه‌های جدید اجتماعی و دینی را افتتاح می‌کرد و برای مردم به سخنرانی می‌پرداخت و زنی که یک روز از همه طرد شده و جایی برای سکونت نداشت مورد توجه همه بود و از اطراف و اکناف با شوق و محبت به سویش می‌شتافتند و پای صحبت‌هایش می‌نشستند.


او در همین حال توانست با چند سال پیگیری و تلاش دولت آمریکا را متقاعد کند که تمبر رسمی تبریک عید فطر را به زبان عربی برای مسلمانان منتشر و در مراجع عمومی و رسمی استفاده کنند. زمانی که وی چند سال پیش طی حادثه‌ای در سن 65 سالگی از دنیا رفت، راه‌اندازی چندین کار جدید از جمله مرکز مطالعات و پژوهش‌های زنان نومسلمان و فرهنگسرایی برای فرزندان آنها را شروع کرده بود.
منبع: نورآسمان



کلمات کلیدی : تغییر مذهب
پادگان جهنمی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 11:7 عصر
با انتقال آخرین گروه از اعضای سازمان تروریستی منافقین از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی، پرونده این پادگان نظامی برای همیشه بسته شد، اما خاطره تلخ فعالیت ساکنان این پادگان تا سالها و بلکه دهه ها از صفحه خاطرات دو ملت پاک نخواهد شد.

همه چیز در خصوص پادگان جهنمی اشرف

با انتقال آخرین گروه از اعضای سازمان تروریستی منافقین از پادگان اشرف به کمپ لیبرتی، پرونده این پادگان نظامی برای همیشه بسته شد، اما خاطره تلخ فعالیت ساکنان این پادگان تا سالها و بلکه دهه ها از صفحه خاطرات دو ملت پاک نخواهد شد.

به گزارش فرهنگ نیوز ، این روزها خبر تعطیلی کامل یک پادگان نظامی در عراق به یکی از اخبار اصلی رسانه‌های ایران و منطقه تبدیل شده و مقامات دو کشور از این حادثه ابراز خرسندی می کنند.
خروج 42 نفر باقیمانده اعضای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در شامگاه چهارشنبه هفته گذشته از پادگانی که نام اشرف از سوی این سازمان تروریستی بر آن نهاده شده، شاید یکی از مهمترین و در عین حال شیرین ترین اخبار ماه ها و بلکه سالهای گذشته برای مردم ایران و عراق بوده است.

اما چرا این پادگان برای ملت های ایران و عراق واجد اهمیت بود و چرا دولت های دو کشور خواستار برخورد با ساکنان آن بوده‌اند. ماهیت این پادگان چیست و چه نقشی در تحولات دو کشور در دو دهه اخیر داشته است؟

این گزارش برای پاسخ به همین مسائل به 10 سوال اصلی پیرامون این پادگان پاسخ می‌گوید:

1- «اشرف» چیست و کجاست؟

اشرف نام یک پادگان نظامی است که در 80 کیلومتری مرز ایران و 85 کیلومتری بغداد در استان دیالی کشور عراق  واقع شده است. نزدیکترین شهر به این پادگان که به مدت 27 سال در اختیار سازمان مجاهدین خلق(منافقین) بوده است، شهر مرزی خالص در استان دیالی است. پادگان اشرف که سازمان منافقین آن را شهر اشرف می خواندند، در منطقه ای کشاورزی و در زمینی در ابعاد 6 کیلموتر در 6 کیلومتر احداث شده است.


2- چرا این پادگان را اشرف نامگذاری کرده اند؟

اشرف، نام همسر اول مسعود رجوی از اعضای این سازمان تروریستی است. اشرف ربیعی پس از حرکت مسلحانه اعضای این سازمان در سال 60 و اقدامات متعدد تروریستی اعضا، در درگیری با نیروهای سپاه پاسداران در خانه ای تیمی به همراه موسی خیابانی نفر دوم این سازمان کشته شد.

رجوی پس از آنکه این پادگان را از صدام هدیه گرفت، نام همسر خود را بر آن نهاد. مسعود از همسر اول خود فرزندی به نام مصطفی دارد که هم اکنون در کمپ لیبرتی در میان اعضای منافقین حضور دارد.

3- اشرف در چه زمانی تاسیس شده و تاریخچه این پادگان چیست؟

این پادگان در ابتدا زمین های کشاورزی متعلق به کشاورزان فرودست استان دیالی بوده است که صدام به دلیل رضایت از اقدامات سازمان مجاهدین در همکاری با حزب بعث در جنگ ایران و عراق از کشاورزان غصب کرده و به مسعود رجوی هدیه داده است.

تاریخ تاسیس این پادگان همزمان با ورود مسعود رجوی به کشور عراق و برگزاری جلسه هماهنگی با شخص صدام حسین در سال 1365 بوده است. در این جلسه مقرر شد تا مسعود رجوی با حمایت همه جانبه رئیس جمهور عراق، گروهی نظامی موسوم به ارتش آزادیبخش ایران را برای حمله به ایران تشکیل دهد. بدین ترتیب صدام امکانات فراوانی اعم از تجهیزات نظامی سبک و سنگین، دستگاه های جاسوسی، مبالغ هنگفتی پول و ... به رجوی اهدا کرد.


دیدار مسعود رجوی سرکرده منافقین با صدام حسین و مقامات ارشد حزب بعث در بدو ورود به عراق

این ارتش پس از همکاری گسترده با ارتش بعث عراق در حمله به کشورمان به خصوص در عملیات مرصاد، بعدها نقش فراوانی در اقدامات سرکوبگرایانه حزب بعث در داخل عراق نیز ایفا کرد.

روند حضور منافقین در اشرف و حمایت دولت عراق تا سال 1382 یعنی حمله نیروهای ائتلاف و سقوط صدام ادامه داشت. پس از اشغال عراق، پادگان اشرف نیز تحت تسلط ارتش آمریکا قرار گرفت. بعد از تشکیل دولت قانونی در عراق  نیز حفاظت این پادگان نظامی با نظارت سازمان ملل به ارتش عراق سپرده شد.

4- چه کسانی در این پادگان فعالیت می کردند؟
پس از تشکیل گروه نظامی موسوم به ارتش آزادیبخش ابتدا مسعود رجوی، مریم رجوی و سایر اعضای شورای رهبری سازمان تروریستی منافقین به همراه کلیه نیروهای نظامی این سازمان در این پادگان حضور داشتند. این گروه که در واقع نفرات اصلی این سازمان را تشکیل می دادند از متعصب ترین اعضای این گروهک هستند که به دلیل سابقه طولانی مدت در سازمان و هم چنین دست داشتن در اقدامات تروریستی دهه شصت در ایران، وفاداری بسیار بالایی نسبت به سازمان دارند.


آمورش نظامی به اعضای منافقین در پادگان اشرف، بخش قابل توجهی از ساکنین اشرف را زنان و دختران تشکیل می‌دادند

دسته دوم اعضای سازمان که تعداد بسیار محدودی دارند، اسرای جنگی هستند که در فاصله سالهای پایانی جنگ به خصوص پس از عملیات مرصاد به عضویت این سازمان درآمده اند. نیاز مبرم سازمان به نیروهای تازه نفس به دلیل تلفات سنگین در عملیات مرصاد انگیزه اصلی منافقین در عضوگیری گسترده از اسرای ایرانی بود.

این افراد تحت فشارهای طاقت فرسای زندان های صدام، دلایل مختلف تقاضای سازمان برای عضویت در آن و حضور در اشرف را پذیرفتند. مهمترین دلیل این افراد برای حضور در اشرف فرار از اردوگاه های وحشتناک اسرای جنگی در عراق و شرایط سخت حاکم بر این اردوگاه ها بود. این افراد طبیعتا اعتقاد چندانی به این سازمان نداشته و بنابراین وفاداری چندانی هم نداشته اند. به همین دلیل تحت فشار بیشتری از سوی رهبران سازمان بوده و هستند.


در عملیات مرصاد که سازمان منافقین آن را عملیات فروغ جاویدان می خواند، بیش از 3000 نفر از اعضای این سازمان به دست نیروهای ارتش و سپاه کشته شدند

دسته دیگری از افرادی که در این پادگان حضور دارند افرادی هستند که در حین سفر غیرقانونی به اروپا و امریکا در کشورهای همسایه دستگیر شده و یا با مشکل مواجه شده اند. این افراد که عمدتا از کشور ترکیه و کردستان عراق قصد مهاجرت غیرقانونی به کشورهای اروپایی را داشته اند توسط اعضای آموزش دیده سازمان منافقین در این کشورها با بهانه هایی چون کسب مجوز اقامت در اروپا اغفال شده و برای حضور کوتاه مدت در اشرف راهی این پادگان شده اند. این حضور کوتاه مدت البته سالها به طول انجامیده است.

دسته چهارم هم فرزندان و اعضای خانواده های منافقین هستند که یا به اجبار والدین ساکن اشرف خود و یا بر اساس تبلیغات اغواگرانه تلویزیون سازمان به این پادگان منتقل شده اند.

5- چه فعالیت هایی در این پادگان انجام شده است؟

آموزش نظامی اعضای گروهک منافقین جهت انجام عملیات علیه ملت های ایران و عراق؛ آموزش سایر نیروهای تروریستی منطقه مانند طالبان و القاعده؛ فعالیت های فرهنگی و آموزشی بر روی نیروها برای متقاعد کردن آنها در انجام عملیات های تروریستی؛ فعالیت های اطلاعاتی و جاسوسی چون تخلیه تلفنی ایرانیان به نفع دولت عراق؛ پخش تلویزیون منافقین برای عملیات جنگ روانی علیه دو ملت ایران و عراق از جمله مهمترین محورهای فعالیت این گروهک در پادگان اشرف بود.

6- چرا این پادگان برای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) اهمیت داشته است؟

پادگان اشرف در حقیقت بزرگترین مرکز آموزش و تربیت تروریست ها در خاورمیانه بود که در آن سازمان تروریستی منافقین به راحتی می توانستند اعضا و ورودی های جدید را با توجه به محیط بسته پادگان که هیچ گونه ارتباطی اعم از تلفن، اینترنت و پست با دنیای پیرامون نداشت تحت شیوه های پیچیده فرقه ای آمورش دهند.


اشرف تنها پادگان نظامی در دنیا است که جهت سیم خاردارها و سرنیزهای روی دیوارها به سمت داخل پادگان است
با این حال در سالهای اخیر تعداد زیادی از اعضای این گروهک تروریستی از این پادگان فرار کرده اند

 

یکی دیگر از دلایل اهمیت پادگان اشرف برای منافقین امکانات بالای این پادگان اعم از امکانات نظامی، جاسوسی و ... بود که حزب بعث عراق با نظر مستقیم صدام حسین به این گروهک اعطا کرده بود.
نزدیکی به مرز ایران نیز دلیل دیگر اهمیت این پادگان استراتژیک برای منافقین بود.


یکی از نمادهای پادگان اشرف که در بخش مرکزی این پادگان واقع شده است

اشرف همچنین نماد بازوی نظامی این گروهک تروریستی بود و به دلیل وجود نمادهای ایدئولوژیکی چون برج موسوم به آزادی اهمیت بالایی در هویت بخشی به اعضای خود داشت و نقش پررنگی در اغفال جوانان و ایرانیان ساکن کشورهای اروپایی داشت.

7- چرا این پادگان مورد توجه دولت و ملت ایران و عراق بوده است؟

مهمترین دلیل اهمیت پادگان اشرف برای ایران و عراق نقشی است که تعطیلی این پادگان در فروپاشی این گروهک تروریستی ایفا خواهد کرد. بسیاری معتقدند فروپاشی اشرف مرحله اصلی فروپاشی سازمان منافقین خواهد بود. به این ترتیب بسیاری از اقدامات تروریستی و یا مزاحمت‌ها برای دستگاه های امنیتی و انتظامی دو کشور برچیده می شود.

بازگرداندن زمین های کشاورزی پادگان به صاحبان اصلی در حاشیه شهر خالص و برچیده شدن بساط یک گروهک تروریستی با سوابق جنایات گسترده علیه مردم عراق در سرکوب انتفاضه شعبانیه و کردکشی توسط صدام از مهمترین دلایل اهمیت تعطیلی این پادگان برای دولت عراق است.

8- چرا دولت های عراق و ایران تاکنون با این پادگان و ساکنان آن برخورد نکرده اند؟

از سابقه 27 ساله این پادگان یعنی از سال 1365 تاکنون، 17 سال از عمر خونین اشرف در دوران صدارت صدام دیکتاتور عراق بوده است. فردی که خود این پادگان را به منافقین هدیه داده و بیشترین استفاده را از این گروهک تروریستی علیه دو ملت ایران و عراق کرده است، به صورت طبیعی مهمترین حامی این گروهک در همه این 17 سال بوده است.

پس از حمله آمریکا به عراق در سال 1382 و تسلط آمریکا و متحدانش بر این کشور، این پادگان نیز تحت تسلط آمریکا قرار گرفته بود و طبیعتا آمریکا از سود سرشاری که این گروهک در ضربه زدن به دشمن مشترک یعنی جمهوری اسلامی ایران می برد به سادگی صرف نظر نمی‌کرد. بنابراین منافقین در تمام سالهای اشغال زیر نظر آمریکا و تحت حمایت آنها به فعالیت های خود ادامه دادند هرچند به نسبت زمان حضور صدام در عراق فعالیت های آنها محدود تر شده بود.

در دو سال اخیر و همزمان با خروج نیروهای آمریکایی از عراق، دولت های قانونی این کشور بارها مخالفت خود را با حضور اعضای این گروهک در خاک خود و لزوم انتقال آنها از خاک عراق به کشور و یا کشورهای دیگر تاکید کرده اند.

9- ساکنان سابق اشرف اکنون کجا هستند؟

از اواخر سال 1390 که پیگیری‌های دولت عراق جهت اخراج منافقین از خاک عراق به نتایجی دست یافت، مقرر شد اعضای این سازمان تروریستی با نظارت سازمان ملل طی چند مرحله از این پادگان تخلیه شوند. این افراد پس از خروج از اشرف به اردوگاه الحریه یا همان کمپ انتقالی لیبرتی منتقل شده اند. لیبرتی نام پادگانی در نزدیکی فرودگاه بغداد است که پیش از این در جریان حمله کشورهای غربی به عراق، در اختیار نیروهای نظامی آمریکا قرار داشت.


پادگان لیبرتی حد فاصل فرودگاه و شهر بغداد، محل اسکان موقت اعضای منافقین برای انتقال به کشورهای دیگر

البته به دلیل شرایط طاقت فرسا و عدم رعایت حقوق انسانی از سوی رهبران این سازمان در اشرف، بلافاصله پس از سقوط صدام و برداشته شدن چتر حمایتی وی از منافقین، 700-800 نفر از ساکنان پادگان اشرف که عمدتا اعضای متاخر این سازمان به خصوص ورودی های پس از عملیات مرصاد بودند، از پادگان فرار کردند. بخش قابل توجهی از این افراد با رافت نظام اسلامی مواجه شده و اکنون در آغوش خانواده های خود در ایران هستند. برخی دیگر نیز به درخواست خود به کشورهای اروپایی منتقل شده اند.

10- آینده این پادگان چه خواهد شد؟

بنابر اخبار رسیده و شواهد موجود اکنون این پادگان به صورت موقت در اختیار لشکر دجله ارتش عراق قرار گرفته و نیروهای آن در این منطقه مستقر شده اند.

برخی رسانه های عراقی نیز که به تبعیت از ملت عراق کینه دیرینه ای از این گروهک ترویستی دارند به دولت عراق پیشنهاد داده اند تا این پادگان به شهربازی و باغ وحش اشرف در استان دیالی تبدیل شود.


درب موسوم به اسد در ضلع غربی پادگان اشرف، یکی از ورودی های اصلی پادگان که رو به جاده خالص- کرکوک که برای همیشه بسته شد

گمانه زنی دیگر رسانه های عراقی نشان می دهد که این پادگان یا همچنان در اختیار این لشگر باقی خواهد ماند و یا به موزه بین المللی تروریسم تبدیل خواهد شد.

منبع: فرهنگ نیوز



کلمات کلیدی : منافقین
مستخدم بی بی سی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 9:42 عصر

وقتی بولتن‌نویس دولت اصلاحات مستخدم بی‌بی‌سی انگلیس می‌شود  


همکار متواری نشریات اصلاح‌طلب معتقد است بخش فارسی شبکه دولتی انگلیس تبدیل به رسانه اصلاح‌طلبان شده است.
نیک‌آهنگ کوثر که در دوره اصلاحات با نشریات مختلف اصلاح‌طلب همکاری می‌کرد و اکنون در خارج از کشور به سر می‌برد، در تحلیلی نوشت: امشب تصادفاً از طریق «بالاترین» به متنی نوشته شده از سوی صادق صبا در سال 2003 برخوردم. باور کردنی نبود. مدیر امروزی بی‌بی‌سی فارسی، در نوشته‌ای درباره «اصلاح‌طلبان و درگذشت خلخالی»، بدون تعارف به دوگانگی‌های اصلاح‌طلبان پرداخته بود. خواندن این متن و مقایسه خط مشی فعلی رسانه تحت مدیریت صادق صبا، رسیدن به درکی مناسب از بی‌بی‌سی فارسی را سخت می‌کند. بی‌بی‌سی فارسی زمانی بسیار مستقل‌تر می‌نمود، اما، امروزه، به نظر می‌رسد با احتیاط ویژه‌ای نسبت به یک جناح سیاسی و گروه‌ها و خانواده‌های مربوطه کار می‌کند.
وی اضافه می‌کند: بررسی نسبت جذب روزنامه‌نگارانی که کارمند اصلاح‌طلبان محسوب می‌شده‌اند به کسانی که کارمندان روزنامه‌ها و سایت‌های دیگر بوده‌اند، حداقل به من نشان می‌دهد که رسانه‌های عمده خارج از کشور، منفعت اصلاح‌طلبان را بیشتر مد نظر قرار می‌دهند و مسائل ایران را از دریچه چشمان اصلاح‌طلبان می‌بینند.
کوثر خاطرنشان کرد: حالا تاثیر این نوع جذب نیرو و از سوی دیگر تغییر خط مشی خود آقای صبا و رسانه تحت مدیریتش را بررسی کنیم؛ آیا بی‌بی‌سی امروز، که وقتی درباره «عباس یزدانپناه یزدی» تا مدت‌ها ساکت است و بعد از بیانیه رسمی وزارت خارجه چند کلمه درباره‌اش می‌نویسد و یادش هم می‌رود که عباس یزدانپناه رفیق چه کسی است و فراموش می‌کند رابطه را در خبری که قاعدتاً باید کامل باشد و جامع به خواننده منتقل کند، حساسیت‌های ویژه یک گروه را مد نظر قرار نمی‌دهد؟ آیا وقتی درباره جریمه شرکت توتال فرانسه می‌نویسد، فراموش نمی‌کند به خواننده‌اش بگوید که ماجرا چیست؟ حتی براساس آنچه دادستانی فرانسه گفته و سی‌ان‌ان هم نقل کرده؟ تازه نمی‌خواهم مثال‌های متعدد درباره ماجراهای آکسفورد و دادگاه‌ کانادا و غیره را مطرح کنم؛ این در حالی است که برخی همکاران بی‌بی‌سی ]مانند حسین باستانی [ عضو حزب مشارکت به خاطر همکاری با بولتن ریاست جمهوری در دوران خاتمی، دانسته‌های زیادی دارند.
به نوشته وی، بی‌بی‌سی در گذشته‌های دور اصلاح‌طلبان امروزی را تندرو خطاب می‌کرد اما اکنون در این باره سکوت می‌کند.
یادآور می‌شود شبکه بی‌بی‌سی به وزارت خارجه و سرویس جاسوسی انگلیس وابسته است.

منبع: کیهان



کلمات کلیدی : ماهوارهاصلاح طلبان
جیغ بالاترین
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:32 صبح

جیغ شبکه صهیونیستی بالاترین از اظهارات روحانی 


شبکه صهیونیستی بالاترین از اظهارات رئیس‌جمهور در تخطئه فتنه و آشوب سال 88 به بهانه تقلب برآشفت.
بالاترین با بیان اینکه روحانی با اظهاراتش سعید حجاریان را رو سفید کرد، می‌نویسد: چندی پیش سعید حجاریان وجود تقلب در انتخابات سال 88 را انکار کرد تا اصلاح‌طلبان بتوانند این سر طناب و آن سر طناب هر دو را با هم داشته باشند.
این شبکه صهیونیستی سپس می‌نویسد: چندی پیش حسن روحانی جنبش سبز را محکوم کرد و آن را اردوکشی خیابانی نامید. او اکنون نیز می‌گوید «مردم در انتخابات اخیر هم شبهات در مورد انتخابات گذشته را شست‌وشو دادند که این امر به دلیل آگاهی مردم و تدبیر مقام معظم رهبری صورت گرفت». در واقع او حتی صحبت‌های حجاریان مبنی بر تدبیر سیستماتیک را هم نمی‌پذیرد.
بالاترین - که نوعا از خارج کشور بارگذاری می‌شود - آنگاه با زبان تهدید می‌نویسد: آقای روحانی! درست است که جنبش سبز در کماست اما با آن بازی نکنید. شما هیچ سنخیتی با جنبش سبز ندارید. ما محکم پشت جنبش ایستاده‌ایم حتی اگر در غربت آواره یا در حبس باشیم.
این رجزخوانی‌ بالاترین در حالی است که برخی کاربران آن پیش از این تصریح کرده‌اند به توهم قهرمانی و دون‌کیشوت بازی و شیوه «کلیک‌کلیک - بنگ‌بنگ» در فضای مجازی خو گرفته‌اند.

منبع: کیهان



کلمات کلیدی : صهیونیست
دیکتاتور
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 4:19 صبح

دیکتاتورهای کوچولو !  


شاید در نگاه اول، تعجب‌آور و باور نکردنی باشد اگر گفته شود مدعیان اصلاحات تنها راه باقی‌مانده برای ادامه حیات سیاسی خود را در «دیکتاتوری آشکار» دیده‌اند و در بستر این رویکرد جدید نه‌فقط در پی پنهان کردن خوی دیکتاتورمآبانه پیشین خود نیستند بلکه اصرار دارند به عنوان یک جریان سیاسی «دیکتاتور» معرفی و شناخته شوند. اما چرا؟! و چگونه به این راهبرد رسیده‌اند؟ بخوانید؛
1- برخورد اخیر مدعیان اصلاحات با یکی از اعضای هم‌حزبی خود در شورای شهر تهران و اخراج پرسروصدای او از جبهه موسوم به اصلاحات تنها به این علت بود که عضو یاد شده- خانم الهه راستگو- در جریان انتخاب شهردار تهران حاضر نشده بود «آزادی اندیشه» و «استقلال نظر» خود را پای منافع قبیله‌ای مدعیان اصلاحات قربانی کند. این واقعیتی است که نه فقط هیچیک از اصلاح‌طلبان چه در شورای شهر و چه در سایر گروه‌ها و احزاب اصلاح‌طلب آن را انکار نمی‌کنند، بلکه اصرار دارند که اخراج وی از «حزب‌کار» و گروه موسوم به «مجمع زنان اصلاح‌طلب» را تنها به دلیل سرپیچی ایشان از دستورات حزبی و قول و قرارهای قبلی اعلام کنند و سوال این است که چرا؟! آیا مدعیان اصلاحات از درک این نکته بدیهی ناتوانند که اقدام آنها مفهومی جز «دیکتاتوری» ندارد؟! پاسخ این سوال به یقین منفی است و اصلاح‌طلبان از پی‌آمدهای ضدمردمی این حرکت خود باخبرند. بنابراین سوال بعدی آن است که اصرار مدعیان اصلاحات برای معرفی خود به عنوان «دیکتاتور» با چه انگیزه و منظوری صورت پذیرفته و می‌پذیرد؟! مخصوصا آن که اقدام اخیر آنان با شعارهای «زنده باد مخالف من»! «آزادی عقیده»! «رأی هر کس متعلق به خود اوست»! و... در تضاد و تناقض آشکار است و این تناقض بر هیچکس پوشیده نیست، پس ماجرا چیست؟!
2- برخورد دیکتاتورمآبانه با خانم راستگو اگرچه در محدوده و فضای شورای شهر تهران اتفاق افتاده است ولی مدعیان اصلاحات تلاش فراوانی دارند که دامنه این رخداد و برخورد دیکتاتورمآبانه خود را به تمامی سطوح جبهه اصلاحات گسترش دهند و این تلاش با سروصدای فراوان- تاکید می‌شود با سروصدای فراوان و نه مخفیانه و پنهان- نیز صورت پذیرفته و هنوز هم ادامه دارد. بلافاصله بعد از مخالفت خانم راستگو با دستورالعمل دیکته شده جبهه اصلاحات، مخالفت‌های علنی و توأم با اهانت و ناسزاگویی به ایشان آغاز شد و این مخالفت‌ها و اهانت‌ها به گونه‌ای هماهنگ که از برنامه‌ریزی و سازماندهی پشت صحنه آن خبر می‌داد، به تمامی روزنامه‌های زنجیره‌ای، سایت‌های وابسته به اصحاب فتنه، سردمداران شناخته شده جبهه اصلاحات و حتی گروه‌ها و جریانات اپوزیسیون خارج‌نشین نیز کشیده شد و این پرسش را پدید آورد که آیا سرپیچی خانم راستگو از دستورالعمل جبهه اصلاحات تا این اندازه اهمیت داشته و تعیین‌کننده بوده است که درباره آن اینهمه سروصدا کنند و با آنهمه تحلیل و تفسیر پیوند بزنند؟! پاسخ این سوال نیز به یقین منفی است و اقدام سرکار خانم راستگو اگرچه به دلیل آزاداندیشی و استقلال نظری که از خود نشان داده‌اند قابل تقدیر است ولی ماجرا در حد و اندازه‌ای نیست که با حجم انبوه سروصداهای پیرامونی و اصرار و تاکید مدعیان اصلاحات برای گسترش ماجرا و فراگیری آن همخوانی داشته باشد، و با جرأت می‌توان گفت که انتخاب شهردار تهران هر چند برای اصلاح‌طلبان از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و ناکامی آنان در واگذاری مدیریت این کلان‌شهر به آقای محسن هاشمی را شکست بزرگی تلقی می‌کنند اما، داستان مورد بحث در محدوده انتخاب شهردار تهران نیز خلاصه نمی‌شود مخصوصا آن که آقای قالیباف، شهردار منتخب تهران نشانه‌های درخور توجهی از همراهی خود با مدعیان اصلاحات بروز داده است. بنابراین، آقای قالیباف اگرچه شهردار ایده‌آل و مورد انتظار اصلاح‌طلبان نیست ولی انتخاب ایشان نمی‌تواند مدعیان اصلاحات را تا آن اندازه نگران کرده باشد که عنان از کف داده و با اینهمه سروصدا و جاروجنجال دست به اقدامی بزنند که مفهوم روشن آن رویکرد رسمی جبهه اصلاحات به دیکتاتوری آشکار و بی‌پرده است. تمامی این شواهد که هیچ نشانه‌ای برای انکار آن دیده نمی‌شود، حکایت از آن دارند که ماجرای اخیر فراتر از سرپیچی خانم راستگو از دستور‌العمل دیکته شده جبهه اصلاحات و یا انتخاب آقای قالیباف به جای آقای محسن هاشمی است چرا که این دو رخداد با آنهمه سروصدا و جاروجنجال گسترده مدعیان اصلاحات همخوانی و تناسبی ندارد.
3- گفته‌اند «در مَثَل مناقشه نیست» چرا که «تمثیل» مقایسه میان دو موضوع یا دو پدیده شبیه به یکدیگر است بی‌آن که این دو پدیده در تمامی ابعاد و مختصات، مانند هم باشند. به عنوان مثال، شخص سنگدل و بی‌رحم را به شمر تشبیه می‌کنند در این تشبیه، سنگدلی و بی‌رحمی شخص تشبیه شده مورد نظر است و نه آن که او را نیز مانند شمر بن ذی‌الجوشن، قاتل حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام بدانند. با این توضیح ضروری که می‌تواند از برخی قضاوت‌های احتمالی و غلط پیشگیری کند، باید گفت رویکرد جدید مدعیان اصلاحات در اعلام دیکتاتوری آشکار و اصرار بر آن- با عرض پوزش- عمدی است و در مواردی با عملکرد برخی از گروه‌ها و جریانات وابسته نظیر طالبان، تکفیری‌ها، منافقین و... بی‌شباهت نیست- در مثل که مناقشه نیست- و اما، گروه‌های یاد شده که در میان ملت‌های خود جایگاه و پایگاهی نداشتند، رسیدن به قدرت را در حمایت دشمنان بیرونی مردم وطن خویش جستجو می‌کردند و برای جلب اعتماد قدرت‌های بیگانه به دیکتاتوری آشکار در میان اعضای تشکیلات خود روی می‌آوردند و از این طریق برای حامیان بیرونی خود پیام می‌فرستادند که در تشکیلات و سازمان تحت مدیریت آنان کمترین سرپیچی یک عضو از دستورات دیکته شده تحمل نمی‌شود بنابراین، قدرت بیرونی می‌تواند روی قول و قرارهایی که از سوی سردمداران گروه داده می‌شود، حساب کند و مطمئن باشد که در صورت زد و بند هیچیک از اعضای گروه اختیاری برای مخالفت نخواهند داشت. سازمان‌های مورد اشاره همراه و در کنار ارسال پیام تسلیم به دشمنان بیرونی، پیام مشابهی نیز برای اعضاء و هواداران خود ارسال می‌کردند و آن، این که هر یک از اعضاء بلافاصله بعد از مخالفت با دستورالعمل‌های دیکته‌شده به شدیدترین و بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن تنبیه خواهند شد، سازمان‌هایی نظیر منافقین، القاعده،‌ سلفی‌ها و تکفیری‌ها با کشتن اعضایی که از دستورالعمل‌های دیکته شده سرپیچی کرده بودند، آنها را تنبیه می‌کردند! و جریانات مشابه دیگر که سمت و سوی سیاسی داشتند برای انجام این مأموریت به تخریب شخصیت عضو مخالفت‌کننده با سرازیر کردن انبوهی از تهمت‌ها و ناسزاها به سوی او، اخراج پرسروصدا از تشکیلات و... روی می‌آورند و اصرار دارند که تمامی این اقدامات علنی و آشکار باشد تا تصور هزینه سرپیچی از دستورالعمل‌های دیکته شده مانع مخالفت سایر اعضاء با این دستورات باشد.
4- سابقه سیاه برخی از مدعیان اصلاحات در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 و همراهی آشکار و برملا شده آنان با دشمنان بیرونی، که نفرت و انزجار مردم از وطن‌فروشی و خیانت آنها را در پی داشته است، این احتمال را قوت می‌بخشد که برخی از این«دیکتاتورهای کوچولو» با ناامیدی از کسب پایگاه مردمی، در پی رد و بدل کردن پیام‌ به آن سوی مرزها هستند و اگر چنین نیست - که امید است نباشد!- چه اصراری دارند که با این همه سروصدا و هیاهو و به طور رسمی و بی‌پرده خود را دیکتاتور معرفی کنند؟!

حسین شریعتمداری

 

منبع: کیهان



کلمات کلیدی : اصلاح طلبان
مافیای اصلاح طلب
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 4:16 صبح

مافیای اصلاح‌طلب وارد می‌شود!  
عضو فراکسیون تندروها در مجلس ششم، الهه راستگو عضو شورای شهر تهران را به خاطر رأی دادن به شهرداری قالیباف، انواع اهانت‌ها و اتهام‌ها را نثار وی کرد.
ولی‌ا... شجاع‌پوریان که اکنون عضو شورای شهر است در مصاحبه با سایت «خرداد»، راستگو را صرفا به این خاطر که قالیباف را شایسته‌تر از محسن هاشمی برای شهرداری تشخیص داده، «جاسوس»، «دورو»، «بی‌صداقت»، «منافق» و... خواند! او مدعی شده الهه راستگو در جلسات اصلاح‌طلبان نقش جاسوس را داشته و خود را به پول فروخته است!
به کارگیری چنین ادبیاتی درباره یک عضو شورای شهر صرفا به خاطر رأی و انتخابی متفاوت در حالی است که فراکسیون متبوع آقای شجاع‌ پوریان در مجلس ششم-فراکسیون مشارکت- به معنای واقعی کلمه پر از عناصر دورو، بی‌صداقت، منافق و جاسوس بود؛ چندان که شماری از این افراد به اروپا و آمریکا پناهنده شده، سرّی‌ترین اطلاعات مجلس و نظام را به مراکز اطلاعاتی غرب فروخته و به ملت و کشور خود خیانت کردند بدون اینکه با کمترین اعتراض عناصر غیرتمندی(!؟) نظیر شجاع‌ پوریان مواجه شوند. امثال فاطمه حقیقت‌جو، اکبر موسوی‌خوئینی، رجب مزروعی، شیرزاد و... از شبه اصلاح‌طلبان مجلس ششم بودند که رسوایی‌های بی‌سابقه و غیرقابل قیاس با یک رأی خانم راستگو به بار آوردند اما غیرت مدعیان اصلاح‌طلبی و صداقت‌ هرگز به جوش نیامد. ظاهرا آقای شجاع پوریان تمام آنچه را که درباره عملکرد طیف متبوع خویش در 12-10 سال گذشته باید به زبان می‌آورد، ذخیره کرده و نثار یک عضو شورای شهرکه نمی‌دانسته با «مافیا» طرف است، کرده است.
گفته می‌شود حملات کم‌سابقه و پرحجم به خانم راستگو یک مصوبه درون حلقه‌ای در میان اصلاح‌طلبان بوده تا ضمن ارعاب و بالا بردن هزینه استقلال رأی، از تکرار اتفاق مشابه توسط دیگر اصلاح‌طلبان جلوگیری شود.

منبع: کیهان



کلمات کلیدی : اصلاح طلبان
تشیع با طعم لندنی و آمریکایی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 3:4 عصر

روایت‌های جعلی شبکه‌های سلام، فدک و اهل‌بیت از شیعه

انگلیسی‌ها برای شیعه دوازده امامی هم یک طلبه خوش بر و رو، و خوش پوش تدارک دیده‌اند تا در لندن حسینیه و شبکه تلویزیونی و حوزه علمیه داشته باشد و منبر برود و بشود سینه چاک شیعیان و دشمن درجه یک وهابیت.
گروه فرهنگی مشرق- رهبر معظم انقلاب اسلامی دیروز در دیدار دست‌اندرکاران حج فرمودند: «بزرگان تشیع اعم از امام(ره) و دیگران همواره بر حفظ اتحاد امت اسلامی تأکید کرده اند، بنابراین آن تشیعی که با هدف دامن زدن به اختلافات، از رسانه هایی که در لندن و امریکا هستند، تبلیغ می شود، در مسیر شیعه واقعی نیست.» اما منظور رهبر انقلاب کدام رسانه‌ها بوده است؟ در سال‌های اخیر رسانه‌های مختلفی به نام تشیع با هدف ایجاد اختلاف میان مسلمانان ایجاد شده اند که به اختصار به سه شبکه فارسی زبان آن اشاره می‌شود:

 

شبکه اهل‌بیت؛
ادبیات لمپن به نام شیعی‌گری!

 

این شبکه با مدیریت فردی افغانی به نام «حسن اللهیاری» در قم تاسیس شد و عوامل آن با انتخاب این نام مقدس، سعی داشتند در فضای فرهنگی قم، موقعیتی برای خود کسب کنند. اهل بیت، در دوره فعالیت خود در راستای برجسته ساختن اختلافات مذاهب اسلامی و همسو با سیاست‌های انجمن حجتیه مطالبی را تهیه می‌کرد. تاکید بر سوگواری ایام فاطمیه به نام «محسنیه» و برگزاری جشنی موسوم به «عیدالزهرا» و به مناسبت مرگ عمر بن خطاب مهم‌ترین اقدامات این شبکه بود.

 
انتساب دروغین به مرجعیت

اللهیاری مدتی این شبکه را منتسب به مراجع معرفی می‌کرد و مدعی بود، بیوت مراجع از آن حمایت می‌کنند. این ادعا از سوی مسئولان بیوت مراجع رد شد. از میان مراجع تقلید، بیت «آیت الله قربانعلی محقق کابلی» از علمای افغانی مقیم قم از شبکه اهل بیت، حمایت می‌کرد. سال گذشته با افشای ماهیت تفرقه‌افکنانه آن، آیت الله محقق کابلی نیز طی اطلاعیه‌ای که در مهر 1389 منتشر کرد، با تاکید بر اهمیت وحدت بین مسلمانان، اعلام کرد: «از پیروان و شیعیان راستین اهل بیت عصمت و طهارت (ع) جداً تقاضا می‌شود که از هرگونه کمک مادی و معنوی به شبکه یاد شده خودداری کنند. از نظر اینجانب پرداخت وجوهات شرعیه با هر عنوانی به این شبکه و سایر مراکز و شبکه‌ها و برنامه‌هایی که تحت هر عنوانی در راستای ایجاد تفرقه میان امت اسلامی فعالیت می‌کنند نه تنها مجزی نیست بلکه تعاون بر اثم و عدوان است.»

 
دیدگاه‌های سیاسی اللهیاری
 
1- ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی
 
2- تایید شعار نه غزه نه لینان با این بهانه که اول بقیع را آزاد کنیم غزه برای بعد
 
3- ایجاد فاصله بین شیعیان و مرجعیت معظم شیعه (مدیر این شبکه هیچ‌یک از مراجع را عادل نمی‌داند و به کرات به حضرت امام خمینی، آیت‌الله خامنه‌ای ، آیت‌الله مکارم شیرازی و حتی آیت الله بهجت توهین کرده است)
 
4- کوبیدن دولت  جمهوری اسلامی ایران و پایین آوردن جمهوری اسلامی از حامی مستضعفان و شیعیان جهان به دشمن اهل بیت!
 
5- مقایسه? حکومت امام خمینی (ره) با حکومت عباسیان
 
6- دفاع از آمریکا به بهانه? آزادی بیان در آن کشور
 

آقای الله یاری ساکن آمریکاست. جالب است بدانید در آمریکا قانونی برای شبکه‌های ماهواره‌ای وجود دارد با این مضمون که اگر شبکه‌ای کوچک‌ترین توهینی به مقدسات یک فرقه? مذهبی یا فکری یا اجتماعی بکند آن شبکه تعطیل می‌شود و مجوزش باطل خواهد شد. حال این سوال برای خود من پیش می‌آید که چرا شبکه? موسوم به اهل بیت که تماما توهین است بسته نمی‌شود؟ جز مخالفت این شبکه با دولت جمهوری اسلامی و ایجاد اختلاف بین فرق اسلامی علتی دارد؟

 
اعتقادات مبتنی بر تفکرات انجمن حجتیه
اعتقادات و حرفهای ایشان شدیدا منطبق بر تفکر حجتیه است، او از افرادی است که معتقداست هیچ کاری نباید انجام داد فقط منتظر باشیم تا خدا هر زمان خواست امام زمان را بفرستد.  این شبکه مروج قمه‌زنی است و می‌گوید به عشق امام حسین (علیه السلام) همه کاری باید کرد….
هدف این جریان سوق دادن تشیع به سمت حجتیه است تا به اهل سنت فحش بدهد و یا حتی حکم قتل برادران اهل سنت را صادر کند. در حال حاضر هم توهین به اهل سنت از جانب ایشان کم نیست. و از این طریق میان برادران شیعه و سنی ایجاد تفرقه می‌کند.
 
شبکه اهل بیت «کاخ سفید»!

چندی پیش حجت‌الاسلام نبوی معاون تبلیغات حوزه علمیه قم طی نشستی از گردآوری اسنادی مبنی بر حضور آمریکایی‌ها در پشت پرده این شبکه ماهواره‌ای خبر داد و گفت: «هدف این شبکه که به نام دفاع از شیعه و گسترش علوم اهل بیت‌ (ع) راه اندازی شده است بد جلوه دادن شیعه بود.»
 
با بروز حساسیت در خصوص این شبکه، دادگاه ویژه روحانیت در قم، حکم پلمپ دفتر این شبکه را صادر کرد. عوامل این شبکه در ادامه تحرکات خود، ضمن جسارت به علمای اسلام و نیز مقام معظم رهبری و ولایت فقیه، مدعی شداند رویکرد نظام حمایت از اهل سنت و قصد تضعیف مکتب اهل بیت (س) است! عوامل انجمن حجتیه نیز با انتقاد از آنچه آزادی عمل اهل سنت در ایران نامید، از ضرورت حمایت از شبکه اهل بیت سخن گفته‌اند.

 

شبکه سلام؛
از اسلام منهای سیاست تا سیاست منهای اسلام

 

چند سال قبل که اولین نوشته‌ها درباره شبکه سلام منتشر می‌شد، کمتر کسی خطر اسلام آمریکایی را که در لباس تبلیغ شیعه خود را میان شیعیان رسوخ داده بود، جدی می‌گرفت. اما امروز با پیوند خوردن این شبکه با جریانات سیاسی و ضدامنیتی امروز کمتر کسی از این موضوع بی‌خبر است که شبکه سلام در خدمت سیاست‌های استعماری ضداسلامی در حال فعالیت است. به خصوص این روزها که مدعیان جدایی دین از سیاست در امور سیاسی وارد شده و در مخالفت با جمهوری اسلامی تمام قد ایستاده‌اند.
 
مدیر شبکه سلام به به راه انداختن تشکیلاتی با عنوان «جمعیت روحانیون سنتی ایران معاصر» بیانیه‌های آتشینی در حمایت از آشوب در کشور صادر کرده است که از جمله آنها می‌توان حمایت از آشوب 25 بهمن سال گذشته را نام برد.
 
منابع مالی که آشکار نمی‌شوند…
در حالی که هر روز اخبار تازه‌تری از اعمال محدودیت برای انتقال وجوه ایرانیان در سراسر دنیا منتشر می‌شود، اما شبکه سلام شماره حساب‌های بیشتری را در کشورهای آلمان، آمریکا، استرالیا، دوبی و… معرفی می‌کند تا عنوان کند که کمک‌های مالی بیشتری را از مخاطبان جمع‌آوری کرده است.
 
مرجان حسینی کارشناس ارتباطات می‌نویسد: «برنامه‌های شبکه سلام از راه ماهواره هات‌برد پخش می‌شود که ماهانه، مبلغ درخور توجهی را برای اجاره از مالکان شبکه‌ها دریافت می‌کند. با در نظر گرفتن سایر هزینه‌های راه‌اندازی و اداره شبکه ماهواره‌ای که تمام قاره‌ها را زیر پوشش قرار می‌دهد و تبلیغات بازرگانی محدودی دارد، سلام باید منابع مالی گسترده‌ای داشته باشد. مدیران این شبکه در مورد تأمین هزینه‌های آن توضیحات شفافی ارائه نداده‌اند.»
 
مدیر بخش مانیتوریگ صدا و سیما در گفتگو با همشهری ماه می‌گوید: «شما می‌توانید از میزان آگهی‌های این شبکه‌ها به راحتی به این مساله دست پیدا کنید چون اغلب این شبکه‌ها آگهی پخش نمی‌کنند در حالیکه برای گرفتن یک پهنای باند خیلی معمولی روی ماهواره هاتبرد هر ماه باید 28 هزار دلار پرداخت کنند با هزینه‌های آپ لینگ به ماهانه 60 هزار دلار بالغ می‌شود. این هزینه فقط برای ارسال برنامه به ماهواره و از ماهواره به زمین است. حال اگر حقوق و دستمزد را اضافه کنید… این شبکه‌ها که آگهی ندارند از کجا این هزینه را تامین می‌کنند؟ این مساله مدرک محکمی برای وابستگی این شبکه‌ها به دلارهای سیاه آمریکا است. زیرا در زمانی که از بی‌پولی رنج می‌برند، کیفیت این شبکه‌ها هر روز ارتقا می‌یابد، مرتب شبکه اضافه می‌کنند و مرتب دامنه? دریافت شبکه‌هاشان افزایش پیدا می‌کند.»
 
وی همچنین می‌گوید: «این شبکه‌ها باید به این سوال پاسخ بدهند که این پول را از کجا می‌آورند که اغلب پاسخ شنیده می‌شود که از کمک‌های مردمی تامین می‌شود. این افراد خیلی ساده دست خود را رو می‌کنند، چون به راحتی قابل اثبات است که دلارهای آمریکا این افراد و این شبکه‌ها را تامین می‌کند. یکی از نشانه‌هایی که این شبکه‌ها از سوی آمریکا حمایت می‌شود این است که برطبق قوانین ماهواره‌ها اگر شبکه‌ای اختلاف افکنی مذهبی انجام دهد و یا به مذاهب رسمی توهینی روا دارد، محکوم شده و بلافاصله از روی ماهواره قطع می‌شود، اما این شبکه‌ها به رغم فعالیت‌های مخدوش و اختلاف افکنانه اشان، همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهند.»
 
تلاش برای ماستمالی
مدتی پیش نیز مرتبطان شبکه ماهواره‌ای سلام وابسته به انجمن حجتیه برای افزایش مقبولیت این شبکه به مدیران آن توصیه کرده‌اند که از مراجع سنتی و نه سیاسی تاییدیه دریافت کنند، زیرا در جامعه مطرح است که شبکه مورد تایید مراجع نیست. این عناصر قصد دارند برای پیشبرد برنامه‌های خود از اسم مراجع و روحانیون مشهور بهره برداری کرده تا در فعالیت‌های خود در سطح کشور با مشکلات و موانع کمتری مواجه شوند.
 
در سال‌های اخیر این شبکه و مسئولان آن تلاش بسیار زیادی کردند تا موضوع قمه‌زنی را به عنوان یکی از سنت‌های اسلامی معرفی کنند و این موضوع مورد استقبال دشمنان واقع شد. در یکی از این برنامه‌ها، محمد هدایتی مدیر شبکه سلام و از کارشناسان دینی صدای آمریکا افزود: با نگاهی بر آیات قرآن می بینیم که ریشه قمه زنی در قرآن آمده است . این روحانی نما با تحریف آیاتی از کلام الله مجید تمام تلاش خود را برای تطبیق دادن موضوع قمه زنی با آیات قرآن به کار گرفت.
 
بیان این مسئله آنقدر سطحی بود که صدای کارشناس دیگر این برنامه را نیز درآورد. مهدی خلجی که با عنوان کارشناس امورد دینی در این برنامه حضور داشت نتوانست سکوت خود را در برابر سخنان بی مبنای روحانی واشنگتنی حفظ کند و بیان کرد: سخنان آقای هدایتی غلط می باشد و به نوعی تحریف قرآن است.
 
در ادامه این برنامه با معرفی قمه زنی به عنوان سنت قدیمی شیعیان، قمه زنی را عامل گسترش روحیه شجاعت و ایثار و فداکاری عنوان نمودند و اعلام داشتند که به همین منظور قمه زنی در آمریکا آزاد می باشد و شیعیان به راحتی می توانند در خیابان های آمریکا به عزاداری و قمه زنی بپردازند.
 
ارتباط شبکه‌های مذهبی فارسی با سران ستاد ارتش آمریکا
مهدی شریفی رئیس مرکز مونیتورینگ صدا و سیما در گفت‌وگویی با طرح این سئوال که شبکه‌های مذهبی با ادعای دغدغه دین چه نسبتی با سران ستاد ارتش آمریکا داشته و چگونه هزینه سنگین فنی را تامین می‌کند، گفت که این شبکه‌ها‌‌ همان شبکه‌های بزمی هستند که لباس خود را عوض کردند و صدایی که از درون آن خارج می‌شود نعره شیطان است که در صدد جاانداختن اسلام آمریکایی و اسلام بدون جهاد و مرجعیت است.
 
به گفته وی برخی از این شبکه‌ها با جریان انجمن حجتیه در ارتباط هستند و این نکته‌ای است که مردم هوشمند ما نباید از آن غفلت کنند و باید به آموزه‌های صحیحی که از طریق نهادهای فرهنگی و مذهبی و مراجع محترم تقلید ارائه می‌شود، اجرا کنند.
 
این مسوول همچنان تاکید کرد: چون برخی از این شبکه‌ها ارتباطات خیلی گسترده‌ای با انجمن منحط حجتیه دارند البته نفوذ آن‌ها در مساجد با بهره گیری از جوانان ناآگاه، قدرتی در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد که نه از روی اعتقاد بلکه از سر ندانستن با این شبکه‌ها همکاری می‌کنند بنابراین یک نوع بدهکاری فرهنگی بین این افراد با این شبکه‌ها شکل می‌گیرد چون از افراد مذهبی به شنیده‌ام، که این شبکه‌ها، شبکه‌های خوبی هستند، چون مراسم مساجد ما را در آنتن ماهواره نشان می‌دهد!
 
سیاستی که جدا از دیانت نیست!
جستجوی نام حجت الاسلام محمد هدایتی در گوگل، شما را با مجموعه‌ای از مطالب مواجه می‌کند. بخش ویدیو‌ها البته پربار است. سخنان این روحانی در شبکه‌های ماهواره‌ای سیاسی بسیار زیاد است. وی پس از انتخابات 88 از فتنه و آشوب در کشور حمایت کرد و مواضع خصمانه خود علیه جمهوری اسلامی را شدت بخشید.
 
شبکه سلام بار‌ها بر جدایی دین از سیاست تاکید کرده است و البته بار‌ها با سیاسی‌کاری سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی و سالگرد انقلاب اسلامی را مورد غفلت و بی‌توجهی قرار داده بود. از دیگر مشخصه‌های سیاسی این شبکه توجه دادن به مراجع تقلیدی است که در تقابل با انقلاب اسلامی و اسلام ناب حرکت می‌کنند.
 
ایجاد اختلافات مذهبی و توهین به اهل سنت نیز از برنامه‌های مرسوم این شبکه بوده و هست. این موضوع و نیز حمایت آن‌ها از فتنه‌گران در ایران، باعث شد تا حجت الاسلام دکتر قزوینی (که خود از مخالفان سرسخت اهل‌سنت شمرده می‌شود) که از افراد موثر در این شبکه بود از آن کناره گیری کند.

 

شبکه فدک؛
تشیع با روایت توهین به اهل تسنن

 

انگلیسی‌ها برای شیعه دوازده امامی هم یک طلبه خوش بر و رو، و خوش پوش تدارک دیده‌اند تا در لندن حسینیه و شبکه تلویزیونی و حوزه علمیه داشته باشد و منبر برود و بشود سینه چاک شیعیان و دشمن درجه یک وهابیت.
 
«یاسر یحیی عبدالله الحبیب» مدیر این شبکه متولد 1977 میلادی (1355شمسی) و فارغ‌­التّحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه کویت، فقط بیست و پنج سال داشت و تنها سه سال از از راه­اندازی «هیئت خدّام‌المهدی» در کویت می­‌گذشت که تندروی­‌هایش، دولت کویت را مجبور کرد هیئت را پلمپ و او را روانه زندان کند.
 
اما این جوان جسور چشم انگلیسی‌ها را گرفته بود؛ پس سریع به سوژه مورد نظر سازمان‌های حقوق بشری انگلیس و آمریکا تبدیل شد. حتما خود مقامات کویتی هم متعجب شده بودند که این سازمان‌ها چرا بین این‌همه زندانی و شکنجه‌شده گیر داده‌اند به این روحانی جوان، اما ترجیح دادند سری را که درد نمی‌کند دستمال نبندند و بیش از سه ماه او را در حبس نگه ندارند.
 
شیخ جوان از زندان کویت آزاد و با انگلیسی‌ها رفیق شد. نشان به آن نشان که پناهندگی بریتانیا گرفت و عازم شمال این کشور شد. تنها دو سال وقت کافی بود تا او ساکن لندن شده و حیطه فعّالیت‌­های خود را به شدّت گسترش دهد. روزنامه‌­ای با نام shianewspaper منتشر کند، حوزه علمیه «امامین عسکریین» را در لندن به راه اندازد، شبکه ماهواره‌­ای «فدک» را نیز با حمایت انگلیسی­‌ها تأسیس کند و در سال 2010 نیز مکان هیئتش در لندن را به حسینیه‌­ای بزرگ به نام «حسینیه سیّدالشّهدا» منتقل و مکان جدید را مجتمعی برای حوزه علمیه، هیئت، دفتر کار، مؤسّسه رسانه‌­ای، شبکه ماهواره‌­ای فدک، روزنامه شیعه و پایگاه اطلاع­‌رسانی اینترنتی قرار دهد.
 
شیخ جوان کویتی حالا سی و شش سال دارد و از فراز منبری در لندن و با استفاده از تریبون‌هایی که دولت انگلیس در اختیارش قرار داده است، دارد صدای شیعه را به گوش جهانیان می‌رساند. شما به چیزی شک نمی‌کنید؟!
 
آتشی که سنی‌ها را نشانه رفت ولی به دامن شیعه نشست
برای اینکه کمی قضیه روشن‌تر شود و دلیل این حمایت‌ها را به وضوح دریابیم، کافی است سه سال برگردیم عقب؛ به رمضان المبارک 1431 قمری. شیخ انگلیسی در هفدهم ماه مبارک و در سالروز وفات عایشه همسر پیامبر اکرم(ص) مجلسی در حسینیه خود در لندن تشکیل داد و از فراز منبر جملات رکیک و نسبت‌های وقیحانه‌ای متوجه او کرد.
 
او پس از ذکر ادلّه­ خویش برای اثبات نفاق و هرزه‌­گی و … درمورد همسر پیامبر اسلام!، سخن خود را با این توصیه استراتژیک! به پایان رسانید که: «جشن ­گرفتن به مناسبت هلاک عایشه، ضرورتی دینی است؛ چه این­که روز هلاکت عایشه، پیروزی اسلامی عظیمی به شمار می­‌رود.» سایت وی نیز با افتخار تمام در این‌­باره گزارش م‌ی­دهد: «لازم به ذکر است که شبکه ماهواره‌­ای "فدک” این جشن مبارک و وقایع آن را پوشش داده و پخش نمود. ضمن این­که در بالای صفحه­ شبکه نیز شعار "الله اکبر … عایشه فی النّار” برای اوّلین بار در تاریخ شبکه­‌های تلویزیونی قرار داده شد! و در فواصل مختلف برنامه، سرودهایی به مناسبت و شادی از هلاکت رأس الکفر عایشه و شکر نعمت برائت از او، پخش گردید»
 
آخوند انگلیسی یاسر الحبیب
این کار در حالی انجام شد که اقدام قبلی او در انتشار کتابی سراسر توهین به عایشه که تلاش داشت هرزگی او را ثابت کند، قبلا واکنش‌های شدیدی علیه شیعیان به همراه آورده بود.
 
اقدام جدید او هم کاملاً علیه شیعیان تمام شد. «شیخ عبدالعزیز آل‏‌الشّیخ» مفتی اوّل سعودی چنین واکنش می‌­دهد: «بعد از اسائه‏ ادب یاسر الحبیب به أم‏المؤمنین عایشه، انتشار مذهب تشیّع در کشورهای عربی و اسلامی متوقّف شده است». وی در دیدار خود با ائمه جمعه و جماعات مساجد عربستان سعودی گفت: «سخنان یاسر الحبیب، روحانی‏ شیعه کویتی باعث شد تا بسیاری از اهل‌­سنّت که تمایلی به تشیّع داشتند، از مسیر انحرافی خود برگشته و راه مستقیم را برگزینند.» آل‏‌الشّیخ ادامه داد: «مُخبرین ما در کشورهای عربی به من اطلاع دادند عدّه زیادی از اهل‏‌سنّتی که شیعه شده بودند، به‌­خصوص در شمال آفریقا، پس از گفته‏‌های یاسر الحبیب متوجّه شده‌‏اند که تشیّع، مذهبی باطل است و به مذهب حقّ برگشته‌‏اند.»
 
وی سپس به کنایه اضافه کرد: «شیعیان که خود را پشت دیوار مظلوم‏‌نمایی و شهادت پنهان کرده بودند، دست­‌شان رو شده و مشخّص گردید که این­‌ها قومی خبیث هستند. سخنان الحبیب، نعمت و عنایتی از سوی خداوند بود تا باطن واقعی ‏شیعیان روشن شود».
 
اما سخنان مشکوک شیخ، مشکلات بسیاری برای شیعیان کویت و عربستان نیز به بار آورد. علمای شیعه‏ این دو کشور ـاز جمله «شیخ عَمری»، «شیخ حسین معتوق»، «شیخ حسن صفّار»، «شیخ علی آل‏محسن»، «شیخ عبدالجلیل السمین»، «شیخ نمر» و «سیّدهاشم السلمان»ـ مواضع سختی در برابر وی گرفته و او را از خود طرد کردند.
 
واکنش‌هایی که در جهان اسلام اتفاق افتاد نشان می‌داد حمایت‌های انگلیس به بار نشسته است و جاسوس‌های بریتانیایی در انتخاب شیخ کویتی در زندان‌های کویت اشتباه نکرده بودند. اینبار هم سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن داشت جواب می‌داد. مخصوصا که شیخ سال بعد هم این برنامه را تکرار کرد.

 
آبی بر آتش
سخنان شیخ شهرت طلب حسابی آب به آسیاب وهابیت ریخته بود و مخالف علمای تراز اول شیعه نتوانسته بود به اندازه کافی از تبعات این اقدام کم کند و همچنان قیام‌­های منطقه‌­ای و نزاع­‌های بین­‌المذهبی به اولویت اوّل موضع­گیری‌­ها بدل شده بود.
 
تا اینکه این دست موضع­گیری­‌ها که باعث ورود فشارهای فراوان به شیعیان عرب نیز شده بود، جمعی از علماء و فرهیختگان شیعه­ منطقه احساء عربستان را بر آن داشت تا استفتائی را خدمت مقام معظم رهبری ارسال کنند. پاسخ معظم له آبی بود بر آتش:
 
«اهانت به نمادهای برادران اهل­‌سنّت از جمله اتّهام­‌زنی به همسر پیامبر اسلام حرام است. این موضوع، شامل زنان همه پیامبران و به­ویژه سیّدالانبیاء پیامبر اعظم -حضرت محمّد صلّی­‌الله­‌علیه­‌وآله– می‌شود.» فتوایی که از شبکه ماهواره­ای "الجزیره” گرفته تا روزنامه "الانباء” کویت، سایت پرمخاطب "محیط”، روزنامه­‌های "السّفیر” لبنان و "الحیات” چاپ لندن و سایت رادیو تلویزیون مصر و … به انعکاس درآمد و مورد تحلیل قرار گرفت.
 
حتّی احمد الطّیب، شیخ الازهر در بیانیه­‌ای رسمی، این­چنین به فتوای رهبر حکیم انقلاب، واکنش نشان داد:
 
«با تمجید و خرسندی، فتوای مبارک حضرت امام علی خامنه‌­ای را در خصوص تحریم اهانت به صحابه رضوان­‌الله­‌علیهم یا تعرّض به همسران حضرت رسول­(ص) دریافت کردم. این فتوایی است که با دانش صحیح و درک عمیق از خطرناکی آن­چه که اهل فتنه انجام می­‌دهند، صادر شده و بیان­گر علاقه و اشتیاق به وحدت مسلمانان است. آن­چه که باعث م‌ی­شود بر اهمیت این فتوا افزوده شود، آن است که عالمی از علمای بزرگ مسلمان و از بزرگ­ترین مراجع شیعه و به‌­عنوان رهبر عالی جمهوری اسلامی ایران، چنین فتوایی را صادر کرده است. من از جایگاه علم و با توجّه به مسئولیت شرعی­‌ای که دارم، می­‌گویم تلاش برای وحدت مسلمانان، واجب است و اختلاف بین پیروان مذاهب اسلامی باید به اختلاف نظر بین علما و صاحب­نظران محدود بماند و به وحدت امّت اسلامی، لطمه نزند که خداوند فرموده است: "ولا تَنازعوا فتَفشلوا و تَذهب ریحکم و اصبروا إنّ الله مع الصّابرین.»
 
هرچند که در این میان، واکنش شبکه­‌های رسانه‌­ای وهّابیت مانند "العربیه” معلوم بود: سانسور و سکوت!

منبع:مشرق نیوز



کلمات کلیدی : آمریکاانگلیس
روحانی تندرو اصلاحات
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 10:12 عصر

خاطره یکی از آشنایان اکبرین


ایمیل هایی برایم رسیده بود. در یکی از این ایمیل ها لیست افرادی که در یک کنفرانس در ضدیت با جمهوری اسلامی شرکت داشتند، آورده شده بود از روی کنجکاوی نگاهی به اسم ها انداختم و میخکوب شدم. بله اشتباه نمی کردم اسم محمدجواد اکبرین هم در میان آنها بود.



به گزارش فرهنگ نیوز: چندی پیش رسانه ها مطلبی را از شخصی به نام محمد جواد اکبرین (از روحانیون تندرو جبهه اصلاحات) منتشر کردند که تأمل برانگیز بود. اخیراً خاطره ای توسط یکی از آشنایانش (که البته از اول قرابتی با وی نداشته است) منتشر شده که بدون دخل و تصرف در ادامه می آید:
"سال 78 با ایشان آشنا شدم. دانشجو بودم، رفته بودم همایش کانون های فرهنگی و هنری دانشجویی. همایش از این قرار بود که دختر و پسرهای دانشجوی شرکت کننده را دریک اردوگاه جنگلی بزرگ چند روزی رها کردند! آهنگ بود، رقص بود، خوش وبش بود، درخت بود وتاریکی هم بود، بگذریم از این برنامه های فرهنگی دولت آن زمان . . .
دلم از این فضا گرفته بود که چشمم افتاد به یک روحانی مودب وخوش برخورد و البته خوش قیافه، فرق خوش قیافه و نورانی را نمی دانستم هنوز هم خوب نمی دانم. رفتم سراغش تا از روحانیت اش بهره ای ببرم و از کدورتم کمی بکاهم. اسمش محمدجواد اکبرین بود.

آشنا که شدیم دیدم حرفهایش به عنوان یک روحانی عجیب و غریب است. کم کم بحثمان داغ شد. به من می گفت جالب است، با اینکه شما دانشجویی و من حوزوی. شما موضع حوزوی ها را داری و من موضع دانشجویان را.
تازه فهمیدم چرا او را به عنوان روحانی این جمع و این محفل پر شور ونشاط انتخاب کرده اند. وقتی داشتیم اردوگاه را ترک می کردیم، شنیدم چند دانشجو درباره دستاوردهای این همایش صحبت می کردند و خاطراتشان را می گفتند یکی از آنها می گفت برای دستاورد این همایش باید یک زایشگاه و یک کودکستان هم بسازند.....

ارتباطم با اکبرین ادامه داشت، چند بار به او تلفن زدم. مدتی هم پیگیر این بودم تا سوال هایی که در ذهنم درست کرده بود را جواب دهم و بلاخره جوابشان را پیدا کردم.
بعدها فهمیدم او سابقاً در بابل درس می خوانده و هم مدرسه ای هایش از مناجات های زیبای او تعریف می کردند. مداح قابلی بود. بعد از آمدن به قم هم دعای ندبه هایش پرطرفدار بوده و بسیار دلنشین. دوستانش از دعای ندبه های او در مدرسه معصومیه خاطراتی زیادی به یاد دارند.

او یک متدین متعصب بود و در این عقاید وکارهای گاهی تندش از هیچ ملامتی نمی ترسید. بگذریم که این نترسی او ناشی از ایمان قویش بود یا از روحیه افراطی گری او. آنگونه که دوستانش می گویند همواره نوعی افراط در رفتارهای او دیده می شد.

سال 76 که سال حساسی بود، در انتخابات خاتمی با رای بالا انتخاب شد، اکبرین هم از طرفداران و مبلغان او شده بود. افراط های او داشت به شکلی دیگر نمایان می شد و همین امر به مذاق برخی خوش نیامده و او را طرد کرده بودند. این برخوردها بر روندی که محمدجواد در پیش گرفته بود، بی تاثیر نبود. سیری که دامنه آن به اندازه فاصله دعای ندبه تا صدای آمریکا بود. . .

بعدها که طلبه شدم، در اولین سال حضورم در قم با منزلش تماس گرفتم. خانمش گوشی را برداشت و گفت که محمدجواد زندانی شده. پرسیدم چرا؟ گفت بخاطر مطالبی که در روزنامه نوشته. . .
سیر تغییرات محمدجواد ادامه داشت. بعدها فهمیدم که در کنار این اتفاقات، اعتقاداتش خیلی تغییر کرده بود. بعضی دوستانش می گویند بعد از این دوره بود که دیگر به ولایت فقیه نه تنها اعتقادی نداشت بلکه به شدت می تازید.

یازده سال از عمر طلبگی ام می گذشت. ایام محرم بود و به عنوان روحانی مبلغ به یک خوابگاه دانشجویی رفته بودم. مراسم عزادادری و هیأت داشتیم. هرشب به اتاق دانشجوها هم سر می زدم و گاهی مشاوره و بحثی علمی یا سیاسی پیش می آمد.

یک شب هرچه تلاش می کردم، خوابم نمی برد. بدجوری به هم ریخته بودم، اتفاقی افتاده بود که خیلی شوکه ام کرده بود. جریان از این قرار بود که بعد از مراسم هیأت به اتاقم رفتم، ایمیل هایی برایم رسیده بود. در یکی از این ایمیل ها لیست افرادی که در یک کنفرانس در ضدیت با جمهوری اسلامی شرکت داشتند، آورده شده بود از روی کنجکاوی نگاهی به اسم ها انداختم و میخکوب شدم. بله اشتباه نمی کردم اسم محمدجواد اکبرین هم در میان آنها بود. اسمش را در اینترنت جستجو کردم، عکس هایی دیدم که برق از سرم پرید، همان اکبرین بود با همان لبخند ولی دیگر عمامه نداشت و به جای آن موهایش را دم اسبی بسته بود و دست بر گردن ابی خواننده آن ور آبی انداخته بود.
باورش برایم سخت بود، گیج شده بودم. حالا دیگر اکبرین کارشناس مذهبی بود، در شبکه بی بی سی و نمی دانم چه چیزی را می خواست به عنوان اسلام به مخاطبان این شبکه معرفی کند.
اکبرین کجا و بی بی سی کجا!
حوزه علمیه قم کجا و صدای آمریکا و کجا!
درس مراجع تقلید کجا و ابی خواننده لوس آنجلسی کجا!
و این وجود کش دار اکبرین در طول عمری کوتاه بود که اکنون این همه را به هم پیوند زده بود. . .

رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً ? إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده ای"

گفتنی است؛ محمدجواد اکبرین از جمله روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلبی بود که سابقه تحصیل در حوزه‌های علمیه را دارد. وی که در دوره اصلاحات در رسانه‌هایی چون نشاط و عصرآزادگان به فعالیت مشغول بود چندین بار به دلیل مطالب خلاف واقع احضار و بازداشت شد.
وی همچنین از حامیان «کمپین یک میلیون امضا برای برابری» برای لغو قوانین اسلامی می‌باشد. اکبرین که در چند سال گذشته در فرانسه ساکن است در مقالاتی که به اسم دین‌پژوهشی ارائه می‌کند به اصول اسلام حمله می‌کند. وی همچنین در خارج از کشور برای رسانه‌های ضدانقلاب به تولید محتوا می‌پردازد.

منبع: نورآسمان



کلمات کلیدی : اصلاح طلبان
ضد ایرانی
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 2:11 عصر
شنیده‌ها حاکی از ارائه برنامه توسط محمد آفریده برای مدیریت سینمایی است
آیا تهیه‌کننده فیلم ضدایرانی مدیر سینمایی می‌شود؟

محمد آفریده که آخرین افتخارش ساخت فیلم «یک خانواده محترم» با سرمایه ایرانی-فرانسوی بوده و در آن به امام، شهدا، دفاع مقدس و مردم ایران توهین شده و در فرانسه نیز توسط کمپانی فرانسوی پخش شده گویا قرار است دوباره به عرصه مدیریت سینمایی کشور بازگردد.

خبرگزاری فارس: آیا تهیه‌کننده فیلم ضدایرانی مدیر سینمایی می‌شود؟

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری فارس، زمزمه هایی مبنی بر دعوت از محمد آفریده برای ریاست انجمن سینمای جوانان ایران و یا بنیاد سینمایی فارابی شنیده می شود.

اگرچه بسیار بعید به نظر می رسد که از آفریده با کارنامه ای که از خود به جای گذاشته برای همکاری دعوت به عمل آمده باشد ولی حتی زمزمه هایی در این مورد نیز نگران کننده است چراکه شنیده های خبرنگار فارس حاکی از این است که از وی برنامه خواسته شده است.


محمد آفریده که سابق بر این رییس مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بود و تولیداتش در این مرکز نیز نشان دهنده نوع نگاه وی بود در آخرین فعالیت سینمایی اش با تولید فیلم ضد ایرانی یک خانواده محترم با سرمایه ایرانی-فرانسوی به شکل عریان تری نوع افکار خود را نشان داد.


آفریده در این فیلم که مورد اعتراض هنرمندان از طیف های مختلف قرار گرفت و برخی ها آن را فیلمی «کثیف» و «ضد دفاع مقدس» دانستند که بصورت مستقیم به مردم و انقلاب توهین می کند. در این فیلم، افراد مذهبی سو استفاده‌گر و بد ذات، مادر شهید پشیمان، و فرد مثبت فیلم که یک استاد دانشگاه که در خارج از کشور تدریس می کند مظلوم نمایش داده می شود که در انتها نیز برای رهایی از ظلم و تجاوز به راهپیمایی جنبش سبز به سمت میدان آزادی حرکت می کند.


این فیلم در سینماهای فرانسه نمایش داده شد و تحلیل های بسیاری از سوی نویسندگان و منتقدان خارجی روی آن نوشته شد که برآیند آن تمجید از فیلمی «جسورانه» بود که «استبداد دینی و مذهبی» را در ایران نشان می دهد.


جالب اینکه رادیو فردا وابسته به سازمان سیا از اینکه این فیلم چگونه در ایران مجوز ساخت گرفته ابراز تعجب کرده بود.


جالب اینکه اگرچه ناظر این پروژه نیز بعد از اعتراضات گسترده رسانه ای در جایی مجبور به برگزاری کنفرانس خبری شد و فیلم آفریده را فیلمی نامناسب و بد توصیف کرد و مسئولان صدا و سیما هم که عنوان کرده بودند برای حمایت از این فیلم فریب آفریده را خورده اند این فیلم را ضد مردم ایران خواندند اما آفریده تا پایان از این فیلم دفاع کرد.

منبع: فارس نیوز




کلمات کلیدی : سینما
سبیل های چرب
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:29 صبح

روزنامه‌نگاران کوکی با سبیل‌های چرب 


همکار خارج‌نشین نشریات اصلاح‌طلب از آنها خواست تجربه افراطی‌گری دوره اصلاحات را تکرار و باز تولید نکنند.
نیک‌آهنگ‌کوثر کاریکاتوریست نشریات زنجیره‌ای در این زمینه نوشت: پس از دوم خرداد 76 یک مشکل وجود داشت، آن هم نوشتن افراطی به نفع یک طرف و حمله افراطی به طرف دیگر بود. به عبارتی، روزنامه‌ها، خط‌مقدم حمله و دفاع یک جناح سیاسی شدند. روزنامه‌های «دوم‌خردادی» عملا حجابی بر عیوب دولت خاتمی شدند و نقابی بر چشم دولت برای حمله به رقیب سیاسی. بولتن‌های سیاسی بودند که مردم برایشان پول خرج می‌کردند تا شاهد دعوایی میان تیم‌های سیاسی باشند... حضور بسیاری از مدیران دولتی در روزنامه‌ها، آن‌ها را تبدیل به ابزار دولت هم می‌کرد.
وی می‌افزاید: امروز نگاهی به برگ‌های روزنامه‌های بهار و ایران و اعتماد و... بیاندازید؛ نگاه یک طرفه دوران بعد از دوم‌خرداد را به نوعی جدید در میان برخی خطوط این روزنامه‌ها می‌شود دید. عدم نقد دولت و حمایت از برنامه‌های سیاسی یک جریان به زودی تبدیل به یک عادت می‌شود. برخی از نویسندگان این روزنامه‌ها، اطلاع‌رسانی را با تبلیغ و عدم نظارت بر قدرت و دولت و جناح خود یکی گرفته‌اند.
وی ضمن انتشار کاریکاتور «روزنامه‌نگار کوکی» در خودنویس نوشت: همین ماجرای شکست محسن هاشمی در رقابت برای کرسی شهرداری تهران را دقیقا بررسی کنید. به نظرم مواضع لیلاز بسیار متعادل‌تر و متین‌تر از ناراحتی برخی همکاران روزنامه‌نگار است. او تاکتیک اصلاح‌طلبان را اشتباه خواند. کاری که از بسیاری از نویسندگان روزنامه‌های تازه بنفش شده برنمی‌آید.
کوثر ادامه می‌دهد: آنچه در سال‌های 76 تا 79 رخ داد را می‌توان تکرار نکرد. بچه‌های روزنامه‌نگار می‌توانند بولتن‌نویس نباشند. می‌توانند با زیر ذره‌بین بردن دولت، یار مردم باشند و به جای لاپوشانی خطاها، نشان دهند که ناظرانی مستقل هستند که حقوق شهروندان برایشان مهم‌تر است. عدم نظارت رسانه‌های دوم خردادی بر حوزه‌های مختلفی همچون «نیرو»، «نفت»، «صنعت» و خیلی‌های دیگر را فراموش نکنیم. تطمیع روزنامه‌ها با استفاده از آگهی‌های میلیونی از خاطرمان نرود... آیا این بار برخی حوزه‌ها به فراموشی سپرده خواهد شد؟ شاید بستگی به میزان سهمی دارد که دولت به دوستان بدهد، یا ندهد.

منبع: روزنامه کیهان



کلمات کلیدی : اصلاح طلبان


 
 

شارژ ایرانسل

فال حافظ

Free counter and web stats