سفارش تبلیغ
صبا ویژن
http://up.p30room.ir/uploads/13696855421.jpg
ادامه کتاب ولایت
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 4:55 عصر

... البته باآیات بعدی روشن می کند که منظور خدا کدام کفار است، و آن آیات گروههای کافر را تقسیم بندی میکند  - تسرون الیهم بالمودّة - که در نهان و خفا محبت و مودت خود را به آنان تحویل دهید - و انا اعلم بما اخفیتم و ما اعلنتم - و من داناتر هستم به آنچه که شما پنهان کرده اید و آنچه آشکار ساخته اید.

و من یفعله منکم فقد ضلّ سواء السبیل - و هر کس از شما با دشمنان خدا طرح دوستی و یاوری بریزد و خودش را هم جبهه آنها بداند و نشان بدهد، - فقد ضل سواء السبیل - از راه میانه گمراه شده است لازم به تذکر است که شأن نزول این آیات درباره حاطب بن ابی بلتعه است .  حاطب بن ابی بلتعه یک مسلمان کم ایمان است، وقتی که پیغمبر اکرم می خواست به جنگ با کفار قریش برود حاطب فکر کرد ممکن است پیغمبر در این جنگ مغلوب بشود و خویشاوندان او که در میان کفار هستند، مورد آسیب قرار بگیرند و او جزو سربازان پیغمبر است اینجا خواست زرنگی بخرج بدهد گفت حالا که ما در کنار پیغمبر هستیم و جهاد می کنیم و ثواب مجاهدین در راه خدا را هم که می بریم. احتیاطا یک نامه ای هم به کفار بنویسیم و دوستی و وفاداری خودمان را نسبت به آنها هم اعلام کنیم، چه ضرری دارد؟  اگر در میدان جنگ با آنها روبرو شدیم البته به این نامه عمل نمی کنیم.  اما حالا چه مانعی دارد من یک نامه ای بنویسم و کفار را خام کنم.  و با آنها هم طرح دوستی بریزم هم خدا را داشته باشیم و هم خرما را.  آقا و کدخدا با هم دعوا می کردند. گفت: کدام یک راست می گویند؟ گفت هم آقا راست می گوید و هم کدخدا.  هر دو طرف را داشته باش لذا یک نامه ای با امضاء خودش به سران قریش نوشت تا بدانند که این با آنها خوب و دوست و مهربان است و نامه را هم بوسیله یک زن به طرف مکه فرستاد.  پیغمبر عزیز و گرامی با وحی خدا از ماجرا مطلع شد، امیرالمونین و یک یا دو نفر دیگر را فرستاد تا در راه آن زن را پیدا کردند، تهدیدش کردند و آن کاغذ را از او گرفتند. بعد که آمد پیغمبر گفت : چرا این کار را کردی؟ چرا اسرار نظامی و جنگی را برای دشمن فاش می کنی؟ گفت:  یا رسول الله من آنجا دوستانی دارم، خویشاوندانی دارم، می ترسم آنها مورد زحمت قرار بگیرند، خواستم این نامه را بنویسم که شاید دل آنها یک قدری نسبت به من نرم بشود، آیه در جواب می گوید: اشتباه نکنید، دل آنها باشما نرم نخواهد شد آن کسانی که از لحاظ فکری ضد شما هستند، آن کسانی که دین شما، ایمان شما به زیان آنها است و آنها همت برنابودی دین و ایمان شما گذاشته اند اینها هرگز با شما مهربان و دوست نخواهند بود ...



کلمات کلیدی :
فقیه
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 3:31 عصر

 

بنده به عنوان کسی که با آیة الله خامنه ای آشنایی دارم، عرض می کنم که ایشان اهل نظر و اجتهاد هستند.

سی سال پیش ، وقتی در مشهد در مسجد گوهرشاد با ایشان ملاقات کردم، آن موقع ایشان از مدّرسان محترم مشهد بودند.

من آن زمان، در مشهد، از آیة الله خامنه ای پرسید: چه چیزی تدریس می کنید؟ 

 معظم له فرمودند:  مکاسب.

مکاسب از مهم ترین و مشکل ترین کتب علمی است، به نظر من ایشان فقیه و مجتهد است.               (آیة الله فاضل لنکرانی)

پرتوی از خورشید ، ص 19



کلمات کلیدی : فقیه و مجتهد
... ولایت
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 3:24 عصر

... آیات سوره ممتحنه گویای این حقیقت است که فکر می کنم اسم سوره را به این معنا میشود سوره ولایت گذاشت  بسم الله الرحمن الرحیم، یا ایها الذین آمنوا  ای کسانی که ایمان آورده اید  لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء - دشمن من و دشمن خودتان را ولیّ و هم جبهه خود مگیرید در بعضی از ترجمه ها آمده است که دشمن من و دشمن خودتان را دوست خود مگیرید این معنای کاملی نیست مسئله فقط دوستی و محبت نیست بالاتر از اینها است، ولیّ خودتان نگیرید یعنی هم جبهه خودتان ندانید، یعنی خودتان را در صف آنها قرار ندهید، یعنی در دل ، خودتان و آنها را در یک صف فرض نکنید آن کسی که دشمن خدا و دشمن شما است او را را درکنار خودتان نگذارید بلکه روبرو و دشمن و معارض با خودتان ببینید  تلقونَ الیهم بالمودّةِ  - هم جبهه و هم صف ندانید که پیام دوستی به آنها بدهید  و قَد کفر وابما جاءَکم من الحقّ - در حالی که می دانید اینها به آنچه که پروردگار از حق و حقیقت برای شما فرو فرستاده است کافر شده اند  یخرجون الرسول و ایاکم -پیامبر و شما را از شهر و دیارتان، بیرون می کنند  ان تؤمنوا بالله ربکم - به خاطر اینکه شما به الله که پروردگار شما است ایمان می آورید ، دشمن من و دشمن خودتان را ، هم جبهه و یار و یاور مگیرید  -ان کنتم خرجتم جهادا فی سبیلی وابتغاء مرضاتی - اگر در راه جهاد و مجاهدت و کوشش برای من و برای بدست آوردن خشنودی من بیرون آمده اید، اگر واقعا راست می گوئید و در راه من تلاش و مجاهدت می کنید، حق ندارید آنکه دشمن من و دشمن شما است، هم جبهه، یار و پیوسته خودتان قرار بدهید....

...



حکایت ره یافته گان به ولایت
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:28 صبح

(شیخ حسنعلی اصفهانی - نخودکی)

 

شب اول ماه شوال بود و ما در مزرعه نخودک در خارج از شهر مشهد ساکن بودیم. پدرم فرمودند: تا به بالای بام روم و استهلال کنم. چون ابر، دامن افق مغرب را پوشانده بود، چیزی ندیدم و فرود آمدم و گفتم: رؤیت هلال با این ابرها هرگز ممکن نیست.  عتاب آلوده فرمودند:  بی عرضه چرا فرمان ندادی که ابرها کنار روند؟

گفتم: پدر جان، من کی ام که به ابر دستور دهم؟ فرمودند:  بازگرد و با انگشت سبابه اشاره کن که ابرها از افق کنار روند.  ناچار به بام شدم، با انگشت اشاره نموده و چنانکه دستور داده بودند گفتم: ابرها متفرق شوید - لحظه هایی نگذشته بود که افق را صافی از ابر و هلال ماه شوال را آشکارا دیدم و پدرم را از رؤیت ماه آگاه ساختم.  رحمة الله علیه

نشان از بی نشانها، ص 62 ، حکایت 37



کلمات کلیدی :
ولایت
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 12:20 صبح

...از همین قبیل  است اشتباه آن کسانی که می گویند مأمون عباسی شیعه بود شیعه یعنی چه؟ شیعه یعنی کسی که بداند حق با اما رضا است؟ فثط همین؟ اگر چنین است پس مأمون عباسی، هارون الرشید، منصور، معاویه، یزید از همه شیعه تر بودند.

آیا آن کسانی که با امیرالمؤمنین در افتادند به او محبت نداشتند؟ چرا، غالبا محبت داشتند. پس شیعه بودند؟ پس ولایت داشتند؟! نه ولایت غیر از این حرفها است ولایت بالاتر از اینهاست که اگر ولایت علی بن ابیطالب و ولایت ائمه را فهمیدیم که چیست آنوقت حق داریم به خودمان برگردیم ببینیم آیا ما دارای ولایت هستیم یا نه؟

آنوقت اگر دیدیم ولایت نداریم از خدا بخواهیم و بکوشیم که ولایت ائمه را بدست بیاوریم یک عده ای خیال می کنند که چون به ائمه اطهار محبت و اعتقاد دارند پس دارای ولایت هستند. این ولایت نیست، ولایت از این بالاتر است و البته شرح خواهم داد که ولایت ائمه هدی علیهم السلام به چه معناست چگونه میشود ما ائمه علیهم السلام را ولیّ خودمان بدانیم و ولایت آنها را داشته باشیم آنوقت می فهمیم که چقدر داعیه های ولایت، ناآگاهانه و برخلاف واقع است، در ایام عید غدیر معمول است که مردم این دعا را میخوانند   الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب علیه السلام- بنده به دوستان غالبا می گویم که نگوئید الحمدلله الذی جعلنا - می ترسم دروغ باشد بگوئید اللهم اجعلنا من المتمسکین بولایة علی بن ابیطالب علیه السلام - خدایا ما را از متمسکین به ولایت قرار بده ‍، زیرا باید دید که ما از متمسکین به ولایت هستیم یا نه؟  که انشاءالله باین مطلب خواهیم رسید که آن هم یک بعد دیگر از ابعاد ولایت است آنچه که امروز گفتم در این کلمات خلاصه میشود ولایت امت مسلمان، و ولایت آن جبهه ای که در راه خدا و برای خدا می کوشد باین معنا است که میان افراد این جبهه هرچه بیشتر اتصال و پیوستگی بوجود بیاید و هرچه بیشتر دلهای اینها به هم گره بخورد و نزدیک بشود و هرچه بیشتر از قطبهای مخالف از کسانی که برضد آنها می اندیشند و برضد آنها عمل می کنند جدا بشود این معنای ولایت است.

...



کلمات کلیدی : شیعه یعنی چه
ادامه کتاب ولایت
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 11:52 عصر

...ولایت شیعیان با هم معلوم شد، ولایت ولی خدا یعنی چه؟ ولایت علی بن ابیطالب یعنی چه ؟ ولایت امام صادق یعنی چه؟ این که من و شما امروز باید ولایت ائمه را داشته باشیم یعنی چه؟ که یک عده ای خیال می کنند ولایت ائمه یعنی فقط ائمه را دوست بداریم و چقدر اشتباه میکنند، ولایت فقط دوست داشتن نیست ...(این قسمت کتاب پاک شده)... عالم اسلام کسی پیدا میشود که ائمه معصومین و خاندان پیغمبر را دوست نداشته باشد. پس همه ولایت دارند؟  مگر کسی هست که دشمن اینها باشد؟ مگر همان کسانی که در صدر اسلام که با آنها جنگیدند همه با آنها دشمن بودند؟ خیلی شان اینها را دوست می داشتند اما برای خاطر دنیا حاضر بودند با آنها بجنگند خیلی شان می دانستند اینها دارای چه مقامات و چه مراتبی هستند.

وقتی خبر رحلت امام صادق را به منصور دادند منصور بنا کرد به گریه کردن.  فکر می کنید تظاهر می کرد؟ آیا پیش نوکران خودش می خواست تظاهر کند؟ پیش ربیع حاجب می خواست تظاهر کند؟ تظاهر نبود، واقعاً دلش سوخت، واقعا حیفش آمد که امام صادق بمیرد اما چه کسی او را کشت؟ خود منصور خودش دستور داد که امام صادق را مسموم کنند اما وقتی خبر رسید که کار از کار گذشته است قلبش تکان خورد.  پس منصور هم ولایت داشت؟...



کلمات کلیدی : ولایت یعنی چه؟
شیخ رجبعلی خیاط
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 11:40 عصر

یکی از فرزندان شیخ میگوید: در 30 تیر سال 1330 هجری شمسی وقتی شیخ وارد منزل شد، شروع کرد به گریه کردن و فرمود:

حضرت سید الشهدا این آتش را با عبایشان خاموش کردند و جلوی این بلا را گرفتند، آنها بنا داشتند در این روز خیلی ها را بکشند، آیت الله کاشانی موفق نمی شود ولی سیدی هست که می آید و موفق میشود.

پس از چندی معلوم شد که مقصود از سید دوم، حضرت امام خمینی است.



کلمات کلیدی :
... ولایت
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 2:58 صبح
... ولایت شیعی که این همه رویش تأکید شده است یک بعدش این است بعدهای دیگر هم دارد که آنها را هم بررسی خواهیم کرد همه مطلب این نیست این، یک بعد و یک جانب از مطلب است پس ولایت یعنی بهم پیوستگی، قرآن مؤمنین را اولیاء یکدیگر میداند و آن کسانی را که دارای ایمان راستین هستند، هم جبهگان و پیوستگان یکدیگر می شناسد، و در روایات ما از شیعه تعبیر به مؤمن میشود، ایمان در این منطق یعنی دارابودن طرز فکر خاص شیعه که مبتنی بر ولایت است یعنی اسلام را از دیدگاهی که شیعه می بیند دیدن، با منطقی که شیعه اثبات می کند اثبات کردن و می بینیم که در زمان ائمه علیهم السلام اینچنین شیعیان را با یکدیگر منسجم، بهم پیوسته، برادر، متصل ساخته اند تا بتوانند جریان شیعه را در تاریخ حفظ کنند وگرنه شیعه هزاربار از بین رفته بود، هزار بار افکارش هضم شده بود، همچانکه بعضی از فرق دیگر چنین شدند، رنگ خود را از دست دادند، از بین رفتند و نابود شدند.
به هر صورت این یک بعد از ابعاد ولایت است که انشاء الله یک بعد دیگرش را که شاید از جنبه ای اهمیتش بیشتر است لکن حتما باید بعد از این بعد بیان شود عرض خواهم کرد و آن ولایت ولی الله است...  
 

کلمات کلیدی : ولایتبه هم پیوستگی
حکایت
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 4:26 عصر

( شیخ علی اقای قاضی )

آیت الله شیخ حسنعلی نجابت از شاگردان علی آقا قاضی میفرمود:

آقای قاضی زمانی طالب مطلب خاصی بودند، اما آن چنان که می خواستند فتح باب برایشان حاصل نمی شد، از هر دری وارد می شدند نتیجه نمی گرفتند، تا اینکه برای برآورده شدن آن خواسته، قصیده بلند و بسیار عالی در مدح امیرالمومنین علی علیه السلام انشاء فرمودند و به تمام معنا در آن مطلب خاص که می خواستند فتح باب برایشان رخ داد.

اسوه عارفان ص48 ، نقل از دعا و توسل سید علی اصغر دستقیب ص 190



کلمات کلیدی :
ادامه کتاب
نوشته شده توسط ســرباز در ساعت 4:19 عصر

... شما یک رودخانه عظیمی را در نظر بگیرید که از چندین طرف این رودخانه آب وارد میشود، آبها هم با جریانهای تندی در حرکتند سطح رودخانه ناهموار است گرداب بوجود می آید، آبها روی هم می غلتند، انواع جریانهای مخالف در این رودخانه و در این بستر در یکدیگر فرو می روند و همدیگر را خنثی می کنند، توی سر هم می زنند و آب پیش میرود در میان این آبهای کدر و گل آلود یک جریان آب شیرین تمیز ، نظیف، روشن دارد راه خود را ادامه میدهد و در این بستر بطور عجیبی پیش میرود و سالم می ماند و عجیب اینست که هرگز مخلوط نمی شود، هرگز رنگش خراب نمی شود، هرگز طعم آبهای شور و تلخ دیگر را نمی گیرد، همان طعم شیرین، همان رنگ شفاف ، همان خلوص و صفا و بی کدورتی را ادامه میدهد و نگه میدارد و پیش میرود.

شما عالم اسلام را در زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس تشبیه کنید به همین رودخانه ای که انواع جریانهای فکری و سیاسی و عملی گوناگون در آن علیه همدیگر راه میرفتند و حرکت میکردند از اول تا آخر که نگاه می کنید جریان تشیع را می بینید که همچون آب باریکی در میان این طوفان عجیب، چیز ناچیز و کوچکی به نظر میرسد و به نگاه می آید، اما خودش را نگه داشته است، هرگز کدر نشده است، هرگز طعمش خراب نشده است، هرگز صفای خودش را از دست نداده است هرگز رنگ و طعم و بوی آبهای دیگر را به خودش نگرفته است، باقی مانده و رفته است اما چه چیز این را نگهداشته است؟ چه چیز توانسته عامل بقای این جریان شیعی بشود؟

وجود آن ولیّ که ولایت را در میان مردم و در میان پیروان خود توصیه میکند، آنها را به همدیگر می بندد آنها را باهم مهربان می کند ولایت را ترویج می کند و بهم پیوستگی افرا این جبهه را حفظ می نماید....





 
 

شارژ ایرانسل

فال حافظ

Free counter and web stats